چالش‌ها و خوش شانسی‌های اوباما در آستانه‌ی انتخابات ۲۰۱۲

باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا.

زمان زيادی به اولين انتخابات سنتی و مقدماتی جمهوريخواهان در ايالت آيوا (۳ ژانويه ۲۰۱۲) و سپس نيوهمپشاير، کارولينای جنوبی و فلوريدا (در دو ماه اول سال) باقی نمانده است.

نامزدهای جمهوريخواه بخش زيادی از مناظرات خود را برگزار کرده‌اند و بخش قابل توجهی از نقشه‌ی انتخاباتی سال ۲۰۱۲ ترسيم شده است. در چنين شرايطی اوباما چقدر برای انتخاب مجدد شانس دارد و تا چه حد آسيب پذير به نظر می آيد؟

نشانه‌های مايوس کننده

در دو سال گذشته شاهد رخدادهايی بوده ايم که انتخاب اوباما را در انتخابات ۲۰۱۲ با ترديد مواجه می کنند: شکست دمکرات‌ها در انتخابات مجلس نمايندگان در سال ۲۰۱۰، تداوم افول بازار مسکن، و مهم تر از همه ميزان اندک رشد درآمد مردم امريکا. بنا به نظر داگلاس هيبز که نمودار بالا را عرضه کرده است، اگر رشد درآمد مردم ايالات متحده به همين شکل ادامه پيدا کند، درصد آرای اوباما ۴۶ خواهد بود که برای انتخاب وی کافی نخواهد بود.

نرخ پايين رشد درآمدها و نرخ بالای بيکاری؛ به نظر هيبز، اگر رشد در درآمدها يک درصد باشد او ۴۸ درصد و اگر رشد دو درصد شود وی بيش از ۵۰ درصد آراء را کسب خواهد کرد. نشانه‌ی ديگر مايوس کننده برای اوباما آن است که هيچ ریيس جمهوری در ايالات متحده برای بار دوم با نرخ بيکاری بيش از ۷.۵ درصد انتخاب نشده است (بنا به نظر ری فير) و نرخ بيکاری در دو سال گذشته در حدود ۹ درصد (اندکی بالاتر و اندکی کمتر) مانده است و احتمالا تا نوامبر سال آينده تغيير چندانی نخواهد کرد.

قرضه‌ی خارجی؛ قرض دولت ايالات متحده به حدود ۱۵ تريليون دلار رسيده است و سقف آن تا ۱۷ تريليون دلار بالا برده شده است. اين قرضه با هزينه‌های نظامی و بيمه‌های دولتی بهداشت در حال افزايش بوده است. اين ميزان قرضه دولت اوباما را آسيب پذير ساخته است، بالاخص آن که جمهوريخواهان تاکيد خويش را بر کاهش قرضه‌ی دولتی گذاشته اند.

بيکاری؛ نرخ رسمی بيکاری در ايالات متحده حدود ۹.۱ در ماه اکتبر و ۸.۶ درصد در ماه نوامبر بود در حالی که خيل عظيمی از بيکاران دوران ۹۹ ماهه‌ی دريافت بيمه‌ی بيکاری را به پايان رسانده و با توقف در جستجوی کار از آمار بيکاری نيز بيرون گذاشته شده‌اند.

بر آمدن قدرت‌های اقتصادی جديد؛ چين، هند، برزيل و پس از آنها، لهستان و ترکيه، در کنار هم قدرت اقتصادی ايالات متحده را به چالش کشيده‌اند. ايالات متحده در دوران بوش يک دهه‌ی از دست رفته را تجربه کرد در حالی که پنج کشور مذکور جهش اقتصادی قابل توجهی را تجربه کردند.

بازگشت به عظمت؛ بسياری از آمريکايی‌ها به شرايط با ثبات اقتصادی يا پشت سر گذاردن بحران اقتصادی راضی نيستند. آنها بازگشت به عظمت گذشته‌ی کشور را در دهه‌های هفتاد يا نود طلب می کنند. همين انتظارات بالاست که کار نامزدهای هر انتخابات رياست جمهوری در آينده را دشوار خواهد ساخت.

دمکرات‌ها، جمهوری خواهان و مستقل‌ها، هر سه دسته، از وضعيت موجود راضی نيستند و نامزدها به دشواری می توانند آرای آنها را جلب کنند. اوباما در دوران رقابت‌های انتخاباتی انتظار از رهبری کشور را در سطح فدرال بالا برد اما در سه سال اول رياست جمهوری نتوانست به بسياری از آنها انتظارات پاسخ دهد. ايده‌ی استثناگرايی همچنان در ميان آمريکايی‌ها پر قدرت است و آنها کشور خود را در هر زمينه‌ای در بالاترين رتبه می خواهند که عملا در جهان امروز غير ممکن است.

سه جنگ و برنامه اتمی ايران

در عين آن که بهار دمکراسی خواهی در کشورهای عربی پديده‌ی بسيار دل چسبی برای ايالات متحده بوده و نيروهای فعال اين منطقه را به جای تمرکز بر دشمنی با ايالات متحده به مسائل خود آن کشورها معطوف کرده هنوز ايالات متحده با پيامدهای سه جنگ (در افغانستان، پاکستان و عراق) و پيشبرد برنامه‌ی اتمی ايران درگير است.

جمهوريخواهان علی رغم سياست خارجی نسبتا موفق اوباما (خلاصی از قذافی با هزينه‌ی بسيار اندک، پايان بخشيدن به جنگ عراق بنا به وعده‌های انتخاباتی، بهبود چهره‌ی ايالات متحده در دنيا، و تنظيم روابط خارجی بر اساس چند جانبه گرايی) وی را در برخورد با جمهوری اسلامی يا تنها گذاشتن هم پيمانان سابق ايالات متحده (حسنی مبارک) ملامت خواهند کرد.

خوش شانسی‌ها

اما علی رغم همه‌ی اين مشکلات اوباما می تواند تا حد زيادی اميداوار باشد که انتخابات آينده را خواهد برد. علت آن نيز آشفتگی اردوگاه جمهوريخواهان است. جمهوريخواهان چه از حيث نامزدها و چه از حيث پايگاه اجتماعی به سه گروه تقسيم می شوند که شکاف ميان آنها بسيار عميق است:

۱) محافظه کاران اقتصادی و اجتماعی يا جمهوريخواهان سنتی که خواهان کاهش ماليات‌ها و اجرای سياست‌های اجتماعی مبتنی بر مذهب هستند.

۲) آزادی گرايان که دولت فدرال را کوچک می خواهند و ماليات‌ها را حداقل، اما در عين حال طرفدار سياست‌های انزواگرایانه در سياست خارجی هستند و مخالف جنگ؛

و ۳) گروه جنبش چای که ديدگاه‌هايی افراطی در باب مهاجرت و برنامه‌های رفاهی دولت دارد.

هر يک از اين سه گروه نامزدهايی برای انتخابات آينده در نظر دارند (آنها رسما وارد ميدان شده‌اند و در حال تبليغات و مذاکرات‌اند) و دارند با يکديگر به رقابت می پردازند. ذيلا نامزدهای مطرح هر سه گروه و مشکلات هريک را در منظر جمهوريخواهان ذکر می کنم:

محافظه کاران اجتماعی و اقتصادی: ميت رامنی (اجرای بيمه‌های همگانی در ايالت ماساچوست، عدم مخالفت با ازدواج همجنس گرايان)، ريک پِری (قبلا عضو حزب دمکرات بوده، عدم حساسيت به مجادلات نژادی، نرم در موضع مهاجرت، واکسيناسيون دختران دبيرستانی)، نيوت گينگريچ (سه بار ازدواج، دلالی سياسی، سوابق همکاری با دمکرات ها)، هرمان کين (سياه پوست بودن و عدم تجربه‌ی کار اجرايی در دولت)، جان هانتزمن (سفير دولت اوباما در چين)، کريس کريستی (فردی عصبانی مزاج، نامنضبط و بسيار چاق که در انتخابات عمومی به ضرر وی کار می کند)؛ تا کنون هرمان کين و کريس کريستی از فهرست حذف شده‌اند.

آزادی گرايان: ران پاول (مخالف حضور نظامی آمريکا در ديگر نقاط جهان، قائل به تعطيل شدن بخش عمده‌ای از دولت فدرال) و گری جانسون. جانسون به سرعت از فهرست نامزدهای مطرح حذف شد.

جنبش چای: ميشل باکمن (صبغه‌ی افراطی مذهبی تا حد باور به اطاعت زن از شوهر)، سارا پيلين (بی تجربگی و کم اطلاعی). تاکنون سارا پيلين از عرصه حذف شده و باکمن نيز وضعيت روشنی ندارد.

هيچ يک از اين نامزدها واجد شرايط لازم برای بسيج نيروهای اجتماعی در پشت سر خود در کنار هم يعنی دوست داشتنی بودن، قابل انتخاب بودن، و باورپذيری نبوده‌ اند. تنها ميت رامنی است که در نظر سنجی‌ها نوعی ثبات در آرای خود را شاهد بوده است که او هم فاقد عنصر دوست داشتنی بودن برای بسياری از جمهوريخواهان و سازگاری در مواضع بوده است. در ماه دسامبر با کنار رفتن هرمان کين، کسانی که نمی خواهند ميت رامنی نامزد اصلی باشد به نيوت گينگريچ روی کردند که مشخص نيست اين امر تا چه حد بادوام بماند.