(rm) صدا | [ 5:11 mins ]
در فيلم «مرد سيندرلائي» Cinderella Man آخرين کار ران هاوارد، کارگردان برجسته هاليوود، که از جمعه گذشته در آمريکا بر صحنه آمد، ستاره استراليائي سينما راسل کراو Russell Crowe در نقش يک بوکسور افسانهاي ظاهر ميشود در کنار پال جيامتي Paul Giamatti در نقش مربي و دستيارش، موفقيت دور از انتظار او بعد از نبردي سرسختانه، در دل ميليونها آمريکائي رنجديده از دوران سخت رکود اقتصادي سالهاي 30 اميد انگيخت. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): ران هاوراد، کارگردان فيلمهاي محبوب خانوادگي است با فضائي آفتابي و اعتقاد به نيکي ذاتي انسان، و قهرمانی آدمهای عادی، که در ژانر سينماي الهامبخش يا inspirational قرار ميگيرند.
فيلم جديد ران هاوارد، مرد سيندرلائي، که يک داستان کلاسيک آمريکائي موفقيت از طريق سرسختي و تلاش است، يک بوکسور بخت برگشته و بازنشسته را نشان ميدهد به نام جیمز براداک Braddock با بازی راسل کراو، که بعد از شکستن دستش و بازنشستگی اجباری، نبردي سخت و طاقت فرسا را متحمل ميشود براي درآوردن نان خانواده.
به قول منتقد USA Today مايک کلارک، فیلم مرد سیندرلائی يکي از بهترين فيلمهائي است که در باره دوران رکود عظيم اقتصادي دهه 1930 آمريکا Great Depression ساخته شده است و تاثير عاطفي بيکاري دهها ميليون نفر برخانوادهها.
قدرت خيره کننده بازيگر راسل کراو، که هر انسان عادي را به سطح قهرمان صعود ميدهد، همراه شده است با بازي ستاره فیلم Sideways پال جيامتي، در نقش مديربرنامه ومربي. که ابتدا سعي ميکند بوکسور بازنشسته را که حاضر است براي 250 دلار با هرکس روبرو شود، قانع کند که از به خطرانداختن جانش صرفنظر کند.
بازی راسل کراو وپال جيامتي، درکنار رنه زلويگر در نقش همسر وفادار و زحمتکش بوکسور، در ترکيب با سينماگري احساسي ران هاوارد، به قول منتقد کريستين ساينس مانيتور، ديويد استريت Sterritt، فيلمي به وجود آورده است که در سطح بهترين فيلمهاي بوکس تاريخ سينما، در کنار آثاري مثل Raging Bull اسکورسيس و Fat City جان هيوستن و دو فيلم اول سري Rockey قرار دارد.
به قول رابرت ويلونسکي Wilonsky، منتقد دالاس آبزور، فيلم مرد سيندرلائي، هرچند الهام بخش است، ولي آبکي نيست، فيلمي به معني واقعي برانگيزاننده، که هرگز شيرهمال نميشود و گيراست، عليرغم معلوم بودن نتيجه بازي از قبل. از نظر کري ريکي Carrie Rickey، منتقد فيلادلفيا انکوايرر، فيلم مرد سيندرلائي فيلمي در باره يک بوکسور نيست، بلکه فيلمي است در باره بوکسوري که قلب و اميد سال 1935 را متجلي ميکند.
اوج فيلم، مسابقه نهائي سال 1935 نيست بلکه يک سال قبل از آن است در مسابقهاي مقدماتي، که جيمز براداک، که دير نامنويسي کرده و سالهاست از رينگ دور بوده، براي کتک خوردن به روي رينگ فرستاده ميشود، ولي سرنوشت خود را با شکست دادن حريف عوض ميکند و جمعيت 35 هزارنفري استاديوم، که بوي قهرماني به مشامشان رسيده، شب بعد، با ورود او به داخل سالن يکباره سکوت ميکنند.
همه اينها به موعظه شبيهتر است تا يک داستان هيجانانگيز، و چالش کارگردان فيلم مرد سيندرلائي در اين است که موعظه را به ماجرا تبديل کند. منتقد نيويورکر انتونی لین Lane معتقد است که جواب کار در انتخاب بازيگر نهفته است و راسل کراو و پال جيامتي اين فيلم را بهتر از آنچه ميتوانست باشد کردهاند. اما منتقد نیویورک تایمز خانم مانولا درگیس، مینویسد این فیلم به اندازه هر فیلم دیگری در باره قهرمان پاکباختهای که در طول سالها در استودیوی MGM ساخته شده حسابگرانه و رنگ و لعاب زده است. و دیوید ادلستاین در Slate مینویسد ایکاش برای هاوارد که خوب بلد است غلو کند و اشک تماشاگر را درآورد و در این کار نظیر ندارد، احترام قائل بودم ولی در این صورت روز بعد به خاطر تسلیم شدن به شگردهای هاوارد احترام به خودم را از دست میدهم.
اما ظاهرا بازیگری بیشتر از هرچیز دیگر در فیلم مرد سیندرلائی احترام برمیانگیزد. آقاي راجر ابرز، منتقد شيکاگو سانتايمز مينويسد شخصت بوکسور جيمز براداک به خاطر شفافيت خوبي سادهاش، بايد شخصيت سختي براي بازيگر باشد، اما راسل کراو اين شخصيت را جذابيت ميبخشد و پي بردن به سخت بودن کاري که او انجام داده، به اندکي تامل نياز دارد.