پیتر اوبورن و دیوید موریسون، نویسندگان کتاب جدیدی به نام «توهم خطرناک؛ چرا غرب در مورد برنامه هستهای ایران اشتباه میکند»، بر اساس چکیده نظرات خود که در این کتاب مطرح شده در مطلبی در روزنامه بریتانیایی «دیلی تلگراف» مینویسند: «بیش از ده سال از اشغال عراق در عملیات نظامی مشترک بریتانیا و آمریکا میگذرد، عملیاتی که اکنون اشتباهی فاحش قلمداد میشود و یکی از نتایج آن وارد شدن لطمه شدید بر وجهه این دو کشور در جهان اسلام بود. امروزه ما در آستانه تکرار همان اشتباه و این بار در برخورد با برنامه هستهای ایران هستیم.»
به نوشته این دو نویسنده، همان دروغها و اکاذیب که در مورد سلاحهای تخریب و کشتار جمعی صدام حسین گفته میشد این بار در مورد برنامههای هستهای ایران منتشر میشود و در برخی موارد همان افراد دروغهای سابق خود را تکرار میکنند.
چهرهای که از ایران در غرب ترسیم میشود یک قدرت متجاوز در کنترل ملاهایی است که تشنه تولید سلاح هستهای و نابودی اسرائیل هستند. اگر چنین چیزهایی در مورد ایران واقعیت داشت، تهدیدهای نظامی غرب و اسرائیل علیه ایران موجه بود.
اما واقعیت با این تصویر بسیار متفاوت است و پیچیدهتر از آن چیزی است که به شکلی یکجانبه در غرب تبلیغ میشود.
شکی نیست که حکومت ایران به شکلی جدی و خطرناک حقوق بشر را نقض میکند، ولی پرونده این کشور در این زمینه برای مثال از عربستان سعودی که متحد غرب توصیف میشود بدتر نیست. اما توصیف ایران به عنوان قدرتی متجاوز و خطرناک تا حد زیادی بر جعل واقعیات یا ناآگاهی مطلق استوار است.
برای مثال، بسیاری از سیاستمداران بریتانیایی و رسانههای غربی مدعیاند که ایران یک برنامه هستهای تسلیحاتی فعال دارد، اما دستگاههای اطلاعاتی آمریکا میگویند که چنین چیزی وجود ندارد. آنها از زمان انتشار اولین گزارش کامل اطلاعاتی خود در سال ۲۰۰۷ بر این ارزیابی تاکید کردهاند.
در آن گزارش قید شده بود که حکومت ایران در پاییز سال ۲۰۰۳ برنامههای هستهای تسلیحاتی خود را متوقف کرده و تا زمان انتشار گزارش یعنی اواسط سال ۲۰۰۷ این فعالیتها تجدید نشدهاند.
به عقیده پیتر ابورن و دیوید موریسون، دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل نیز ارزیابی مشابهی دارند. باراک اوباما نیز طی دیدار اخیر خود از اسرائیل گفت که نهادهای امنیتی دو کشورهمکاری نزدیکی دارند و در مورد فعالیتهای هستهای ایران بین دو کشور اختلاف نظر چندانی وجود ندارد.
کسی نمیتواند با قاطعیت بگوید که حکومت ایران به هیچ وجه در فکر تولید سلاح هستهای نیست، ولی با توجه به بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی مخفی کردن چنین فعالیتی کار بسیار دشواری است. اکثر کارشناسان معتقدند که در صورت اقدام ایران برای غنیسازی مواد هستهای با غلظت تسلیحاتی بازرسان آژانس حتما باخبر خواهند شد.
از نگاه ایران برخورد غرب با برنامه هستهای این کشور کاملا ناعادلانه است. ایران که سلاح هستهای ندارد از سوی غرب مورد شدیدترین تحریمها قرار میگیرد، ولی اسرائیل که صاحب حداقل چهارصد کلاهک هستهای است هر سال حدود سه میلیارد دلار از آمریکا کمک نظامی دریافت میکند.
به باور این دو نویسنده، حقایق اساسی در مورد فعالیتهای هستهای ایران تقریبا همه علنی هستند، ولی محافل سیاسی بریتانیا و رسانههای این کشور به این نکات نمیپردازند و در نتیجه آن چه در مباحث سیاسی و پوشش رسانهها عنوان میشود گمراهکننده و در اکثر موارد کاملا دروغ است. حتی رسانههای معتبری مثل شبکه خبری بیبیسی، روزنامه تایمز یا هفتهنامه اکونومیست در برخی گزارشهای خود از ایران هستهای یا ایران صاحب قدرت هستهای نام بردهاند.
سیاستمداران بریتانیایی نیز به این جو تبلیغاتی نادرست دامن میزنند. سال گذشته فیلیپ هموند وزیر دفاع در مصاحبهای مدعی شد که «ایران بدون تردید روی تولید سلاح هستهای کار میکند». یک چنین اظهار نظرهایی از سوی مقامات ارشد حکومت مسلما به فضای خصومت و تشدید تحریمها علیه ایران کمک میکند.
در عین حال اکثر رسانههای غربی طوری عمل میکنند که کاملا با دوره قبل از آغاز عملیات اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ شباهت دارد. حتی رسانههای جدی و معتبر به جای تجزیه و تحلیل و پرسش در مورد ابعاد مختلف استدلالها برای حمله نظامی عملا به مشوق جنگ بدل شدهاند.
پیتر اوبورن و دیوید موریسون تن ندادن ایران به مذاکره با غرب را یکی دیگر از نکات مهم و کذبی در مورد بحران هستهای ایران میدانند و مینویسند حکومت ایران بارها نشان داده که حاضر است مذاکره کند.
آنها درست پس از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر آمادگی برای مذاکره با غرب را نشان دادند. ایران حتی در زمینههای اطلاعاتی به جنگ علیه طالبان کمک کرد و حتی به آمریکا پیشنهاد داد که در صورت سقوط هواپیماهای آن کشور در خاک ایران خلبانان آمریکایی را نجات خواهد داد.
به گفته جیمز دابینز، دیپلمات ارشد آمریکایی که در سال ۲۰۰۱ از مسئولان امور افغانستان بود، دولت بوش در سال ۲۰۰۲ و بار دیگر در سال ۲۰۰۳ پیشنهاد همکاری ایران با آمریکا در افغانستان و عراق و گفتوگو در مورد سایر اختلافات بین دو کشور را رد کرده است.
در سال ۲۰۰۵ نیز حکومت ایران در مذاکره با اتحادیه اروپا پیشنهاد کرد که در قبال پذیرش حق آن کشور برای غنیسازی اورانیوم حاضر است تمام مراکز هستهای خود را به روی نهادهای بینالمللی بگشاید و حتی امتیازهای دیگری نیز بدهد. ولی بر اساس اسناد وزارت خارجه بریتانیا در آن زمان تونی بلر، نخست وزیر وقت این کشور، به نمایندگی از سوی جرج بوش این پیشنهاد را نیز رد کرد.
حتی در شرایط امروزی نیز توافقی با مضمون مشابه قابل حصول است. ولی مستلزم آن است که آمریکا و غرب از تهدید ایران به عنوان یک کشور منفور دست برداشته و به جای آن با ایران به عنوان کشوری مستقل با منافع منطقهای مشروع رفتار کنند.
به باور این دو نویسنده، اگر غرب نتواند چنین سیاست و روشی را در پیش بگیرد پیامدهای خطرناکی در برخواهد داشت. طی چندین ماه آینده جهان ممکن است درگیر جنگ و خونریزی دیگری شود که خطر سقوط اقتصاد جهانی را نیز به همراه خواهد آورد. یک چنین حادثهای نه تنها دهشتناک، بلکه کاملا غیرضروری است.
به نوشته این دو نویسنده، همان دروغها و اکاذیب که در مورد سلاحهای تخریب و کشتار جمعی صدام حسین گفته میشد این بار در مورد برنامههای هستهای ایران منتشر میشود و در برخی موارد همان افراد دروغهای سابق خود را تکرار میکنند.
چهرهای که از ایران در غرب ترسیم میشود یک قدرت متجاوز در کنترل ملاهایی است که تشنه تولید سلاح هستهای و نابودی اسرائیل هستند. اگر چنین چیزهایی در مورد ایران واقعیت داشت، تهدیدهای نظامی غرب و اسرائیل علیه ایران موجه بود.
اما واقعیت با این تصویر بسیار متفاوت است و پیچیدهتر از آن چیزی است که به شکلی یکجانبه در غرب تبلیغ میشود.
شکی نیست که حکومت ایران به شکلی جدی و خطرناک حقوق بشر را نقض میکند، ولی پرونده این کشور در این زمینه برای مثال از عربستان سعودی که متحد غرب توصیف میشود بدتر نیست. اما توصیف ایران به عنوان قدرتی متجاوز و خطرناک تا حد زیادی بر جعل واقعیات یا ناآگاهی مطلق استوار است.
برای مثال، بسیاری از سیاستمداران بریتانیایی و رسانههای غربی مدعیاند که ایران یک برنامه هستهای تسلیحاتی فعال دارد، اما دستگاههای اطلاعاتی آمریکا میگویند که چنین چیزی وجود ندارد. آنها از زمان انتشار اولین گزارش کامل اطلاعاتی خود در سال ۲۰۰۷ بر این ارزیابی تاکید کردهاند.
در آن گزارش قید شده بود که حکومت ایران در پاییز سال ۲۰۰۳ برنامههای هستهای تسلیحاتی خود را متوقف کرده و تا زمان انتشار گزارش یعنی اواسط سال ۲۰۰۷ این فعالیتها تجدید نشدهاند.
به عقیده پیتر ابورن و دیوید موریسون، دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل نیز ارزیابی مشابهی دارند. باراک اوباما نیز طی دیدار اخیر خود از اسرائیل گفت که نهادهای امنیتی دو کشورهمکاری نزدیکی دارند و در مورد فعالیتهای هستهای ایران بین دو کشور اختلاف نظر چندانی وجود ندارد.
کسی نمیتواند با قاطعیت بگوید که حکومت ایران به هیچ وجه در فکر تولید سلاح هستهای نیست، ولی با توجه به بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی مخفی کردن چنین فعالیتی کار بسیار دشواری است. اکثر کارشناسان معتقدند که در صورت اقدام ایران برای غنیسازی مواد هستهای با غلظت تسلیحاتی بازرسان آژانس حتما باخبر خواهند شد.
از نگاه ایران برخورد غرب با برنامه هستهای این کشور کاملا ناعادلانه است. ایران که سلاح هستهای ندارد از سوی غرب مورد شدیدترین تحریمها قرار میگیرد، ولی اسرائیل که صاحب حداقل چهارصد کلاهک هستهای است هر سال حدود سه میلیارد دلار از آمریکا کمک نظامی دریافت میکند.
به باور این دو نویسنده، حقایق اساسی در مورد فعالیتهای هستهای ایران تقریبا همه علنی هستند، ولی محافل سیاسی بریتانیا و رسانههای این کشور به این نکات نمیپردازند و در نتیجه آن چه در مباحث سیاسی و پوشش رسانهها عنوان میشود گمراهکننده و در اکثر موارد کاملا دروغ است. حتی رسانههای معتبری مثل شبکه خبری بیبیسی، روزنامه تایمز یا هفتهنامه اکونومیست در برخی گزارشهای خود از ایران هستهای یا ایران صاحب قدرت هستهای نام بردهاند.
سیاستمداران بریتانیایی نیز به این جو تبلیغاتی نادرست دامن میزنند. سال گذشته فیلیپ هموند وزیر دفاع در مصاحبهای مدعی شد که «ایران بدون تردید روی تولید سلاح هستهای کار میکند». یک چنین اظهار نظرهایی از سوی مقامات ارشد حکومت مسلما به فضای خصومت و تشدید تحریمها علیه ایران کمک میکند.
در عین حال اکثر رسانههای غربی طوری عمل میکنند که کاملا با دوره قبل از آغاز عملیات اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ شباهت دارد. حتی رسانههای جدی و معتبر به جای تجزیه و تحلیل و پرسش در مورد ابعاد مختلف استدلالها برای حمله نظامی عملا به مشوق جنگ بدل شدهاند.
پیتر اوبورن و دیوید موریسون تن ندادن ایران به مذاکره با غرب را یکی دیگر از نکات مهم و کذبی در مورد بحران هستهای ایران میدانند و مینویسند حکومت ایران بارها نشان داده که حاضر است مذاکره کند.
آنها درست پس از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر آمادگی برای مذاکره با غرب را نشان دادند. ایران حتی در زمینههای اطلاعاتی به جنگ علیه طالبان کمک کرد و حتی به آمریکا پیشنهاد داد که در صورت سقوط هواپیماهای آن کشور در خاک ایران خلبانان آمریکایی را نجات خواهد داد.
به گفته جیمز دابینز، دیپلمات ارشد آمریکایی که در سال ۲۰۰۱ از مسئولان امور افغانستان بود، دولت بوش در سال ۲۰۰۲ و بار دیگر در سال ۲۰۰۳ پیشنهاد همکاری ایران با آمریکا در افغانستان و عراق و گفتوگو در مورد سایر اختلافات بین دو کشور را رد کرده است.
در سال ۲۰۰۵ نیز حکومت ایران در مذاکره با اتحادیه اروپا پیشنهاد کرد که در قبال پذیرش حق آن کشور برای غنیسازی اورانیوم حاضر است تمام مراکز هستهای خود را به روی نهادهای بینالمللی بگشاید و حتی امتیازهای دیگری نیز بدهد. ولی بر اساس اسناد وزارت خارجه بریتانیا در آن زمان تونی بلر، نخست وزیر وقت این کشور، به نمایندگی از سوی جرج بوش این پیشنهاد را نیز رد کرد.
حتی در شرایط امروزی نیز توافقی با مضمون مشابه قابل حصول است. ولی مستلزم آن است که آمریکا و غرب از تهدید ایران به عنوان یک کشور منفور دست برداشته و به جای آن با ایران به عنوان کشوری مستقل با منافع منطقهای مشروع رفتار کنند.
به باور این دو نویسنده، اگر غرب نتواند چنین سیاست و روشی را در پیش بگیرد پیامدهای خطرناکی در برخواهد داشت. طی چندین ماه آینده جهان ممکن است درگیر جنگ و خونریزی دیگری شود که خطر سقوط اقتصاد جهانی را نیز به همراه خواهد آورد. یک چنین حادثهای نه تنها دهشتناک، بلکه کاملا غیرضروری است.