لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۱۴:۳۵

ماندن یا رفتن؛ آیا احمدی نژاد به پایان راه خواهد رسید؟


محمود احمدی نژاد در جریان یک کنفرانس خبری پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴
محمود احمدی نژاد در جریان یک کنفرانس خبری پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴
در يک مقياس تاريخی، زمان چندانی طی نشد تا سرانجام هشدار اصلاح طلبان و ساير منتقدان در ايران به ثمر بنشيند و محمود احمدی نژاد و آيت الله خامنه ای، پس از منکوب کردن رقبای شان حالا گريبان همديگر را بچسبند.

منتقدان و مخالفان آقای احمدی نژاد به انحاء مختلف به رهبر جمهوری اسلامی اخطار کرده بودند که اين همه بی محابا از اين گروه برآمده از وقايع غافلگيرساز سياست در ايران حمايت نکند و ياران پيشين خود را اين گونه ارزان، از حريم حرم قدرت نتاراند.

اما ظاهرا آقای خامنه ای بيش از آن مفتون گروه تازه به کاخ رياست جمهوری رسيده شده بود که اعتنايی به اين نصيحت ها کند.



چند ماهی است که در برابر چشمان حيرت زده ايرانيان، ورق برگشته است.

احمدی نژاد و يارانش با صفت «فاسد و منحرف» خطاب می شوند و نزديکانش يکی يکی دستگير.

حتی مقامات و مجلسيان سخن از استيضاح احمدی نژاد هم گفته اند. رضا عليجانی ، روزنامه نگار و تحليلگر سياسی سابقه منازعه را اين گونه توضيح می دهد.

رضا عليجانی: دولت آقای احمدی نژاد دولت بيت است. يعنی با حمايت شديد بيت رهبری و با انتخاباتی پر از تخلف و تقلب به روی کار آمده است و از ابتدا شديدا مورد حمايت بوده و تقويت شده است.

اين داستان، ابتدا از سوی دولت آغاز شد. نشانه بارز و سمبوليکش در مراسم تحليف رئيس جمهور و روبوسی نکردن رئيس جمهور بود که رخ داد.

بعد از انتخابات، ديگر رهبری آن شخصيت کاريزماتيک و موثر را برای احمدی نژاد ندارد.

هر دو از پشت صحنه انتخابات خبر دارند و می دانند که اين انتصاب بر اساس رای مردم نيست. بنابر اين فرهنگ ولايت و ذوب در ولايت در اين ميان رنگ باخته است. بنابر اين باند احمدی نژاد با آن ديدگاه های سابق به مسئله رهبری نگاه نمی کند.»

اما نکته اين جاست که اين فشارهای بی امان و پرده برانداختن از فسادهای مالی اين دولت از سوی نهادهای جمهوری اسلامی تا چه زمانی قرار است ادامه يابد؟

مرتضی کاظميان، تحليلگر سياسی: اين فشارها و تهديدهايی که صورت گرفته، در روزهای اخير با بازداشت آقای ملک زاده و دو سه تن از نزديکان آقای مشايی در حال افزايش است و اخيرا هم آقای محسنی اژه ای اعلام کرده است که اين خشم احتمال دارد دامن برخی از نزديکان به دولت و آقای مشايی را هم بگيرد.
رژيم جمهوری اسلامی ، مثل اغلب رژيم هايی که از رانت استفاده می کنند، يک نوع رژيم «دستفروش» است. مثل دستفروش ها که به اعتبار دراز مدت خودشان فکر نمی کنند و فقط می خواهند در همان لحظه در فلان معبر اجناس شان را بفروشند و بروند چون فردا ديگر سر و کله شان پيدا نمی شود و بنابر اين پاسخگوی اتفاقاتی که در اطرافشان می افتد هم نيستند.

حسین قاضیان، جامعه شناس

اين مسئله تا جايی پيش خواهد رفت که آقای احمدی نژاد و باند فکری ايشان و آقای مشايی حاضر به تمکين تام و تمام بشوند در برابر اراده جريان مسلط. يعنی جريان رهبر جمهوری اسلامی ايران و باند رانتی – نظامی که همراه و همسو با رهبر هستند.

در غير اين صورت اين فشارها ادامه پيدا خواهد کرد تا حدی که دامن آقای مشايی را بگيرد و در بهترين شرايط منجر به استيضاح آقای احمدی نژاد در مجلس شود.»

در اين مدت اما، بارها از زبان آيت الله خامنه ای نقل شده است که مايل است دولت دهم تا پايان دوره اش بماند. چرا؟

رضا عليجانی: به هر حال تمامی تلاش بيت اين است که اين دو سال با هر حرکت تاخيری هم که شده با تحمل و مدارای حداکثری اين باند به پايان برسد. در مقابل پيش داوری های اين باند هم بايستند و بدين ترتيب بود که شروع به برخورد با نيروهای پيرامون احمدی نژاد و مشايی کردند.

در واقع با همان کسانی برخورد کردند که طراحان اصلی بر سر قدرت باقی ماندن اين باند بودند و حداکثر تلاش شان اين است که احمدی نژاد کماکان بر سر قدرت باقی بماند اما کم خطر و کم قدرت باشد تا اين دو سال به اتمام برسد. به تعبيرعاميانه، برخورد با دولت احمدی نژاد، همان «تف سربالاست».

با اين حال چگونه با يک دولت فاقد اعتماد به نفس و آبرو باخته در افکار عمومی، می توان در دو سال آينده کشور را اداره کرد؟

مرتضی کاظميان: تلاش آيت الله خامنه ای و همراهان و همسويان ايشان اين است که تا حد امکان مانع از ريزش هر چه بيشتر طرفداران جمهوری اسلامی بشوند و اين شکاف درون حاکميت را بپوشانند.

اما به هر حال مقاومت های جدی از طرف باند فکری- سياسی احمدی نژاد- مشايی دارد صورت می گيرد. اين مقاومت ها مبتنی بر دلايلی است که مهمترين شان همان انتخابات سال ۱۳۸۸ بود.

فراموش نکنيم که در سال ۸۸ انتخاباتی برگزار شد که به عقيده ميليون ها شهروند ايرانی، انتخاباتی سالم و آزاد نبود. برگزاری يک انتخابات فرمايشی و نمايشی طبيعتا در يک پيوند بين قوه مجريه و رهبری نظام قابل شکل گيری بود.

الان باند فکری – سياسی احمدی نژاد- مشايی از يک اموراتی اطلاع دارند و استخوانی در گلوی جمهوری اسلامی هستند که حذف آنها به راحتی ممکن نيست.»

رضا عليجانی معتقد است که اين تمکين يا مقاومت احمدی نژاد است که انتهای اين بازی را تعيين خواهد کرد.

رضا عليجانی: حرکات بيت قابل پيش بينی تر است اما حرکت احمدی نژاد به خاطر شخصيت خاص خودش خيلی قابل پيش بينی نيست.

احمدی نژاد به تدريج آن روی سکه قدرت يعنی روی بی رحم قدرت در ايران را دارد مشاهده می کند. در اين جا احمدی نژاد است که تصميم می گيرد چگونه اين بازی را ادامه دهد؟

اگر به هر حال با عقب نشينی احمدی نژاد همراه با تکه پرانی باشد که نارضايتی اش را نشان می دهد، تحمل می شود و اين دو سال به اتمام می رسد. اما اگر بخواهد بيشتر از اين به تعبير ورزشکارها به خط آفسايد وارد شود، با حداکثر تحمل به عقب رانده خواهد شد.»
بعد از انتخابات، ديگر رهبری آن شخصيت کاريزماتيک و موثر را برای احمدی نژاد ندارد. هر دو از پشت صحنه انتخابات خبر دارند و می دانند که اين انتصاب بر اساس رای مردم نيست. بنابر اين فرهنگ ولايت و ذوب در ولايت در اين ميان رنگ باخته است. بنابر اين باند احمدی نژاد با آن ديدگاه های سابق به مسئله رهبری نگاه نمی کند.

رضا علیجانی، تحلیلگر سیاسی

اما به نظر می رسد با حجم انبوهی از انتقادات که از همه سو احمدی نژاد و تيمش را در بر گرفته است، کنترل اين بازی دارد از دست طراحانش هم خارج می شود.

مرتضی کاظميان: به عقيده من اين بازی به نوعی از دست گردانندگان اصلی خارج شده است و علت آن هم مقاومت غريبی است که از سوی باند فکری- سياسی احمدی نژاد – مشايی انجام می شود.

اينجاست که آنها تلاش می کنند آقای احمدی نژاد را متمايز کنند و حاميان او را به عنوان جريان انحرافی به محوريت آقای مشايی بکوبند.

اين فشارها برای اين است که آقای احمدی نژاد به عنوان يک نخست وزير و مسئول اجرايی زيردست رهبر جمهوری اسلامی ايران تمکين کند.

ضمن اينکه در انتهای امسال انتخابات مجلس شورای اسلامی و متعاقب آن انتخابات رياست جمهوری برگزار خواهد شد. هر کدام از اينها يک سکوی پرش برای نيروهای سياسی است که امروز در حاکميت هستند.»

رو شدن پرونده های فساد مالی دولت از سوی اصولگرايان و دستگيری مديران ارشد منصوب شده از سوی بقايی و مشايی – يعنی نزديک ترين مردان احمدی نژاد – بيش از هر چيز نظرها را جلب کرده است.

رضا عليجانی روزنامه نگار و سردبير ماهنامه «ايران فردا»: اينها مسئله جديدی نيست. پرونده فساد مالی و تحصيلی معاونين و مشاورين احمدی نژاد بارها در اين مدت، به جز يک سال اولی که هنوز به شدت مورد حمايت جناح اصولگرا بود، رو شده است.

بعد از آن به علت حملات شديد و استخوانی که تيم آقای احمدی نژاد با جناح اصولگرا داشت، شاکله اين تيم تبديل به يک جزيره شد و همه با آن مخالفت کردند.

مجلس شورای اسلامی بارها و بارها خيز برداشت تا با جناح احمدی نژاد برخورد کند که بيت رهبری جلوی اين حملات را می گرفت.

حالا همين بيت به شکل نيم بند اجازه اين برخوردها را هم به قوه قضائيه و هم به قوه مقننه داده است و اين مسئله نشان می دهد که تمامی اين درگيری ها بازی سياست و قدرت است و گرنه اين فسادها از پيش هم وجود داشته است. در واقع انگيزه اصلی، مهار احمدی نژاد است، نه اجرای عدالت و نه مبارزه با فساد.

وجود فساد در بطن نظام اسلامی، نکته ای است که دکتر حسين قاضيان، جامعه شناس و تحليلگر سياسی به آن اشاره می کند.

حسين قاضيان: فساد مسئله ای است که هميشه در نظام جمهوری اسلامی وجود داشته و دليل آشکار اين فساد، بسته بودن راه ها و مجاری آزادی بيان و نظارت اجتماعی بوده است.

چون اگر جامعه ای نخواهد فساد را تحمل کند و در اين امر بخواهد صادق باشد، بايد مسير و مدار نظارت اجتماعی را باز بگذارد و آن را تقويت کند.
يکی از اين راه ها افزايش و گسترش آزادی بيان است. بنابر اين جامعه ای که رهبرانش، جلوی آزادی بيان و تشکلات اجتماعی را برای نظارت بيشتربر کار دولتمردان و سياستمدارن می گيرند، نشان می دهد که صادقانه به دنبال ريشه کن کردن فساد نيستند.

علاوه بر اين که تمرکزعمده منابع دردست دولت و ايجاد رانت از اين طريق، کاملا فساد را در جمهوری اسلامی ساختاری کرده است.

با اين تفاوت که امروزه درگيری های رقبا در درون حاکميت باعث شده است بخشی از فسادها آشکارتر شود و افشاگری هايی که طرفين از همديگرمی کنند آنها را به معرض ديد اجتماعی بگذارد.»
در سال ۸۸ انتخاباتی برگزار شد که به عقيده ميليون ها شهروند ايرانی، انتخاباتی سالم و آزاد نبود. برگزاری يک انتخابات فرمايشی و نمايشی طبيعتا در يک پيوند بين قوه مجريه و رهبری نظام قابل شکل گيری بود. الان باند فکری – سياسی احمدی نژاد- مشايی از يک اموراتی اطلاع دارند و استخوانی در گلوی جمهوری اسلامی هستند که حذف آنها به راحتی ممکن نيست.

مرتضی کاظمیان، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی

اما شايد يکی از مهمترين پرسش های حاصل از اين درگيری و منازعات آن است که نظام جمهوری اسلامی با پيامدهای اين درگيری ها و اختلافات هر دم فزاينده، چه خواهد کرد؟ سرنوشت مردم و امورات بر زمين مانده آنان چه خواهد شد؟

رضا عليجانی: هميشه يک اجماعی بين منتقدين و مخالفين احمدی نژاد از جناح های راست درون نظام تا تندروترين جناح های اصولگرا وجود داشته است که احمدی نژاد مثل يک کلنگ دارد مملکت را تخريب می کند.

به اين علت که به کارشناسی اصلا بهايی نمی دهد، اکثر سازمان های کارشناسی را حذف کرده است. اين وضعيتی است که شش سال است با آن مواجهيم ولی اين دو سال مشکلات به اوج خودش رسيده است.

موقعی که وزيرامور خارجه مملکتی در مسافرت است و ناگهان وسط مذاکرات از طرف مقابل مذاکره می شنود که برکنار شده است، اين ديگر فاجعه است.»

و حسين قاضيان، جامعه شناس، اين بحران و چگونگی مواجه نظام اسلامی با آن را اين گونه تعبير می کند:

«بارها سخنگويان رهبری و حاکميت اعلام کردند که ما نه تنها در يک مسير بی ترمز داريم پيش می رويم، بلکه فرمان اين ماشين را هم کنده ايم و از ماشين بيرون انداخته ايم. بنابر اين به طرف مقابلمان کاری نداريم.

اين بدين معناست که اينان يک راه بی بازگشت را در پيش گرفته اند. در واقع خودشان پيشاپيش اعلام کرده اند که چه مسيری را دارند طی می کنند؟
علاوه بر اين بايد در نظر گرفت که رژيم جمهوری اسلامی ، مثل اغلب رژيم هايی که از رانت استفاده می کنند، يک نوع رژيم «دستفروش» است. مثل دستفروش ها که به اعتبار دراز مدت خودشان فکر نمی کنند و فقط می خواهند در همان لحظه در فلان معبر اجناس شان را بفروشند و بروند چون فردا ديگر سر و کله شان پيدا نمی شود و بنابر اين پاسخگوی اتفاقاتی که در اطرافشان می افتد هم نيستند.

يک رژيم هم اگر بخواهد به اين شيوه با مردمش عمل کند به يک رژيم دستفروش تبديل می شود. از اين ستون به آن ستون می رود تا فرجی پيدا کند.
به همين ترتيب، رژيم اين بحران ها را دائما به تعويق می اندازد ولی بحران ها مرتبا در پس و پله منظر و مرآی جامعه دارد رشد می کند و بزرگتر می شود ولی فقط اين بحران ها مخفی شده اند و آشکار نيستند.»

به نظر می رسد که مدت هاست در ايران بحران عميق اقتصادی، تعطیلی صنايع و توقف توليد، واردات لجام گسيخته، فقر گسترده و بی سابقه در ميان ايرانيان و فقدان امنيت روانی و شغلی و سرانجام، فروپاشی همه جانبه اخلاقی، گرداب هايی هستند که در متن جامعه به حال خود رها شده اند، تا در سطوح بالاتر به نزاع صاحبان قدرت رسيدگی شود.
XS
SM
MD
LG