لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۳:۲۹

سیاست خارجی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا


رای دهندگان در انتخابات ریاست جمهوری امسال با وضعیت کاملا متفاوت روبه‌رو هستند. این انتخابات از کلیه جهات با دوره‌های پیشین و سنت انتخاباتی در ایالات متحده متفاوت است. کاندیداهایی که در حال مبارزه با یکدیگر هستند شباهتی با دوره‌های پیشین ندارند و بسیاری از مقولات مناظره‌های انتخاباتی از حد و حدود مرسوم ومعمول خارج شده‌اند. به طور سنتی، باور عمومی براین بوده است که سیاست خارجی کاندیدا‌ها کمترین تاثیر را در انتخابات دارد چراکه برای یک آمریکایی سیاست‌های اجتماعی، اقتصادی و معیشتی اولویت اول را دارد. تا چند دهه پیش شاید این تصور که امریکا توسط دو اقیانوس از جهان منتزع شده و بنا بر این سیاست خارجی متعلق به ماورای بحار است و تاثیر فوری بر سیاست داخلی ندارد یکی از علل عدم توجه مردم به سیاست خارجی بوده است. اما در چند دهه اخیر این تصور تغییر کرده و انتخابات امسال این باور را تا حدودی دگرگون کرده است. آما هنوز نمی‌توان گفت یک رای دهنده آمریکایی بخاطر سیاست خارجی خوب به یک کاندیدای ریاست جمهوری رای می‌دهد و بخاطر سیاست خارجی بد به او رای نخواهد داد.

هریک از دو کاندیدا در زمینه سیاست خارجی موضعگیری‌هایی داشته‌اند که یا مغایر با آن دیگری است و یا با سنت سیاست خارجی آمریکا در تعارض است.

نگرش هیلاری کلینتون در سیاست خارجی حاکی از آن است که وی سیاستی متمایل به نظامیان و به جانبداری از الزامات امنیت ملی را در پیش خواهد گرفت و برای حل و فصل مسایل بین المللی آمریکا به قدرت نظامی تکیه خواهد کرد. این وجه سیاست خارجی هیلاری کلینتون (دموکرات) در واقع سیاستی است که به شدت مورد حمایت جمهوری خواهان قرار دارد.

دونالد ترامپ، ضمن اینکه تجربه محسوسی درسیاست خارجی ندارد، رهیافتی را دنبال می‌کند که با سنت و فلسفه سیاست خارجی جمهوری خواهان در تعارض علنی است. سیاست خارجی ترامپ در هیچ چارچوبی نمی‌گنجد. اگر فرض کنیم رهیافت سیاست خارجی از منظر هیلاری کلینتون به صورت تاکتیکی و عمدی و به قصد ایجاد حمایت در درون حزب مخالف تزئین شده است، طبعاً دونالد ترامپ هم باید در جهت معکوس معادله از سیاستی سخن بگوید که خوشایند دموکرات‌ها باشد. اما حتی چنین رابطه معکوسی هم در گفته‌های ترامپ دیده نمی‌شود. به نظر می‌رسد دونالد ترامپ اندیشه‌های اولیه‌ای داشته و گهگاه آنرا بزبان نیز آورده است ولی با بیان هر نکته از افکارش بیشتر از فلسفه سیاست خارجی حزب جمهوری خواه فاصله گرفته در عین حال که برخی از مطالبش حتی در قالب فرمول‌ها رایج در روابط بین الملل نیز نمی‌گنجد. وقتی کم کم به عنوان کاندیدای حزب برگزیده شد و از مشاوره کار‌شناسان و توصیه‌هایی در زمینه امنیت ملی و پلاتفورم دراز مدت حزبی بهره گرفت، تغییراتی متناسب با اوضاع و احوال در کلامش پیدا شد ولی هنوز هم از یک سیاست خارجی منسجم فاصله دارد.

رقابت‌های گذشته – در سال ۲۰۰۰ فاصله اندیشه و عمل سیاست خارجی بین پرزیدنت جورج بوش و اَل گور بسیار عمیق بود. جورج بوش از سیاست خارجی رئیس جمهور قبلی (بیل کلینتون و معاونش اَل گور) انتقاد می‌کرد و معتقد بود سیاست خارجی آن‌ها مداخله گرا بوده است. جالب اینجا است که بوش تا قبل از جریان ۱۱ سپتامبر مخالف اعزام نیرو به نقاط دیگر دنیا برای ماموریت‌های «ملت سازی» بود. بگذریم از اینکه ۱۱ سپتامبر موجب شد جورج بوش سیاست خارجی دیگری را پیاده کند.

تا سال ۲۰۰۴ سیاست خارجی جورج بوش به مدت چهارسال اجرا و بسیاری از لبه‌های تیز آن کند‌تر و ملایم‌تر شده بود. سیاست گسترش دموکراسی از طریق خاورمیانه و بخصوص جنگ عراق موجب رویارویی جورج بوش با متحدین اروپایی و سازمان ملل شده بود. این قضیه عامل اصلی تعارض منافعی بود که بین جورج بوش و رقیب انتخاباتی‌اش سناتور جان کری در خلال انتخابات سال ۲۰۰۴ پدید آمد.

در نقطه مقابل جورج بوش، جان کری با اندیشه «عصر نوین اتحاد» ضمن اینکه معتقد بود امنیت آمریکا را به هیچ دولت دیگری واگذار نمی‌کند، اصرار داشت که دیپلماسی به عنوان ابزار سیاست خارجی آمریکا باید مجدداً بکار گرفته شود و سازمان ملل متحد یک شریک تمام و کمال آمریکا باشد؛ و همچنین ترتیبات موسوم به امنیت جمعی تقویت گردد. حلقه داخلی مشاوران جان کری از افرادنزدیک به بیل کلینتون و چهره‌هایی از کهنه کاران دموکرات تشکیل می‌شد.

با وجود برنامه‌های مترقی که جان کری در سیاست خارجی دنبال می‌کرد، و با وجود اینکه سیاست خارجی بوش و بخصوص جنگ عراق، نارضایتی‌های فراوانی در جامعه آمریکا ایجاد کرده بود؛ جورج بوش بار دیگر توانست در انتخابات رای مردم را به دست بیاورد. آنچه موجب این پیروزی شد بیشتر سیاست‌های داخلی و مقایسه برنامه‌های جان کری با جوج بوش بود و نه تنها سیاست خارجی. لازم به یاد آوری است که درآن زمان برنامه‌های جان کری در حفظ محیط زیست بین المللی و سیاست‌های اتمی نیز بسیار پیشرو و آینده نگر بود. اما حتی آن برنامه‌ها هزینه‌های داخلی را افزایش می‌داد و سر انجام مردم تصمیم گرفتند به جورج بوش رای بدهند تا دور تازه‌ای از ریاست جمهوری را آغاز کند و جنگی را که شروع کرده بود به پایان ببرد.

روسیه در رقابت‌های انتخاباتی

تا کنون سابقه نداشته که یک کاندیدا در رقابت‌های پیش از رای گیری به صراحت و یا حتی به صورت تلویحی رهبران آمریکا را با رهبران روسیه مقایسه و یا روس‌ها را بر‌تر از رهبران جامعه خود معرفی کند. اما روسیه به عنوان یکی از موضوعات سیاست خارجی بخصوص از سال ۲۰۰۸ به شدت مطرح بوده است. بسیاری از سیاست‌های روسیه و برای نمونه جنگ در گرجستان و یا اشغال شبه جزیره کریمه و یا روابط خصمانه با اوکراین هر یک به تنهایی از موضوعات داغی هستند که در زمان خود مطرح بوده‌اند و برخی از آن‌ها هنوز مطرح هستند.

اما، از زمان خلع سلاح شیمیایی سوریه و به دنبال آن با ورود دارو دسته گروه موسوم به «خلافت اسلامی» در صحنه پیچیده خاورمیانه، بار دیگر سیاست‌های روسیه مطرح است. روسیه یک بازیگر جهانی است که عملاً از شیوه‌های جنگ سرد استفاده می‌کند تا حوزه‌های نفوذ خود را در منطقه احیا کند. همین امر جنبه‌های رقابتی روابط آمریکا و روسیه را پر رنگ‌تر می‌کند. آمریکایی‌ها ابعاد این رقابت را در سال‌های اخیر و از طریق مذاکرات پنج بعلاوه یک در مورد معامله اتمی با ایران نیز آزموده‌اند.

با این سابقه، موضعگیری دونالد ترامپ در قبال پوتین و تعریف و تمجید از او به عنوان سیاستمداری که نسبت به اوباما برتری دارد و یا فرضاً از خانم هیلاری کلینتون خوشش نمی‌آید بُعد جدید و بی‌سابقه‌ای را از مقوله سیاست خارجی وارد مبحث انتخاباتی می‌کند.

درست هشت سال پیش وقتی سناتور مک کین و باراک اوباما در گیر مناظره‌های انتخاباتی خود بودند، روسیه یکی از موضوعاتی بود که دو کاندیدا در مورد آن اختلاف نظر همراه با رقابت داشتند. اما ماهیت اختلاف مستقیماً به تصمیم گیری‌های سیاست خارجی مربوط می‌شد. مثلاً مک کین شخصاً تمایلی نداشت که با روسیه وارد رقابت‌های شبیه جنگ سرد شود. مک کین به صراحت می‌گفت که در چهره پوتین یک عضو کا. گ. ب را می‌دیده که می‌خواهد دوران اتحاد جماهیر شوروی سابق را احیا کند.

اوباما ضمن تائید ضرورت مقابله با پوتین و بیان اینکه با بسیاری از اقدامات پیشنهادی سناتور مک کین موافق است، استدلال می‌کرد که به عنوان فرمانده کل قوا تامین امنیت آمریکا اولویت او است و آمریکا نمی‌تواند فقط به حمایت اخلاقی در قبال کشورهای سابق اتحاد جماهیر شوروی بسنده کند. بنا بر این مایل بود با تجدید نظر در سیاست خارجی خود در قبال روسیه چالش‌ها را قبل از اینکه رخ دهند پیش بینی و با آن مقابله کند.

اگر گفتگوی باراک اوباما با مک کین را با نوع مکالمه‌ای که دونالد ترامپ با هیلاری کلینتون در مورد روسیه داشته است مقایسه کنیم متوجه می‌شویم که ترامپ به این می‌بالد که پوتین از او حمایت خواهد کرد و نسبت به هیلاری کلینتون حرمتی قایل نیست. این تفکر (علیرغم اینکه هربار آنرا با واژگان جدیدی از ترامپ می‌شنویم) اصولاً با نگرش یک آمریکایی نسبت به خود به عنوان یک ابر قدرت جهانی مناسبتی ندارد و باعث سر افکندگی است. این تفکری نیست که رای دهنده آمریکایی را تشویق کند تا در تائید سیاست خارجی به دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آینده آمریکا رای بدهد.

چین دومین موضوع حاد سیاست خارجی آمریکا – رابطه آمریکا و چین در زمینه‌هایی مانند سیاست خارجی و تجارت غالبا تنش آفرین بوده است. دو بُعد سیاست چینی‌ها از دید آمریکایی‌ها اهمیت ویژه دارد. اول نفوذ انکار ناپذیر چین در کره شمالی (از منظر چالش اتمی کره شمالی برای متحدین آمریکا)؛ و دوم رقم تریلیون دلاری بدهی‌های آمریکا به چین.

نگرش دو رقیب انتخاباتی آمریکا در قبال چین عبارتست از:

• دونالد ترامپ مدعی است که حضور نظامی آمریکا را در دریای جنوب افزایش می‌دهد و چین را مجبور به باز نگری در قراردادهای اقتصادی با آمریکا می‌کند. وی همچنین مخالف توافقنامه مبادلات اقتصادی دو سوی اقیانوس آرام است که شامل آمریکا، ژاپن و ۱۰ کشور دیگر می‌شود.

• رهیافت هیلاری کلینتون بسیار دیپلماتیک است. وی به شیوه‌ای کلاسیک از سابقه بد حقوق بشری چین انتقاد می‌کند در حالیکه معتقد است دو کشور در مجموع همکاری‌های مثبتی دارند. این رهیافت متناسب است با موضعگیری قبلی کلینتون به عنوان وزیر امور خارجه سابق آمریکا که طی آن به دفعات از چین بخاطر سانسور اینترنت و مسایل حقوق بشر انتقاد کرده بود.

سایر موضوعات سیاست خارجی در کمپین انتخاباتی کلینتون-ترامپ

به جز روسیه، چین، اروپا، ناتو، اسرائیل، ایران، کره شمالی، عراق، عربستان سعودی، سوریه، یمن، مسلمانان، خلافت اسلامی، و مهاجرت‌های غیر قانونی به ایالات متحده از عمده موضوعات سیاست خارجی هستند که درانتخابات فعلی به دفعات مورد بحث قرار گرفته‌اند. به موازات آن مجموعه‌ای از مسایل اقتصادی نیز وجود دارد که مستقیماٌ به رهیافت سیاست خارجی آمریکا متصل است. می‌دانیم که بدون یک سیاست خارجی منسجم نمی‌توان برای انبوه مسایل اقتصادی راه حل‌های منطقی پیدا کرد.

بسیاری از رسانه‌ها به بررسی تطبیقی آرا و نظریات کلینتون و ترامپ در زمینه سیاست خارجی پرداخته و هر یک به نتایج جالبی رسیده‌اند. در این میان می‌توان به بررسی وال استریت جورنال به عنوان یک سری از مقالات خوب اشاره کرد در آن ایستارهای دو کاندیدا درزمینه‌های سیاست خارجی، اقتصادی، و اجتماعی مورد بحث قرار گرفته است.

وال استریت جورنال هم به موضوع چالش‌های اقتصادی، نظامی و سیاسی از جانب دو کشور روسیه و چین اشاره دارد. همانطور که در این مقاله آمده است «... بسیاری از آمریکایی‌ها از بیش از یک دهه جنگ خسته شده‌اند، یک محاسبه غلط در مورد هریک از این نقاط فشار می‌تواند عواقب قابل احتراق و انفجار داشته باشد».

کمتر از دو هفته به انتخابات ۸ نوامبر باقیمانده است. شواهد موجود حاکی از آن است که هیلاری کلینتون از بسیاری جهات از رقیب خود پیشی گرفته است. هر چند خود کلینتون مخالفان بسیار زیادی دارد ولی ورود افرادی مانند کالین پاول (وزیر امور خارجه در دوران جورج بوش) به صف حامیان هیلاری کلینتون نشان از فاصله گرفتن جناح‌هایی از جمهوری خواهان و تمایل آنان به حمایت از کلینتون دارد. به عبارت دیگر بخشی از جمهوری خواهان از کاندیدای حزب خود حمایت نمی‌کنند.

نمی‌توان گفت این پدیده تا چه حد متاثر از سیاست خارجی اعلامی دو کاندیدا است. خوب می‌دانیم که سیاست خارجی امری متکی به فرد نیست و بستگی زیادی به سیستم سیاسی کشور دارد. گرچه بعضی‌ها آنرا ادامه سیاست داخلی می‌دانند ولی هرچه باشد تصمیم‌گیری در سیاست خارجی منوط به وجود اجماع در میان رهبران سیاسی کشور همراه با رایزنی‌های کار‌شناسانه است.

بنا بر این آنچه که امروز از زبان کاندیدا گفته می‌شود فردا در اتاقهای تصمیم گیری آزموده خواهد شد تا عملی شود. به عبارت دیگر هر گونه تصمیم گیری در سیاست خارجی از بُعد تاثیر بر سیاست داخلی نیز آزمون و سپس اتخاذ می‌شود. در حالی که رای دهنده آمریکایی نهایتاً در مورد موضوعاتی مانند کار آفرینی، رفاه، بازنشستگی، مالکیت، خانواده، موضوعات مربوط به آموزش و پرورش، کنترل اسلحه، سقط جنین، سیستم قضایی، برابری جنسیتی و حقوق تراجنسیتی‌ها، پلیس، جرم‌وجنایت و امنیت داخلی حساسیت بیشتری دارند و تصمیم خود را برای دادن رای عمدتاً بر اساس آن تنظیم می‌کنند.

-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ

یادداشت‌ها بیانگر آرای نویسندگان خود هستند و نه بازتاب دیدگاهی از رادیو فردا.

XS
SM
MD
LG