لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۲۱:۲۵

از چاقوی عبید زاکانی تا قلم اردشیر محصص


اردشیر محصص
اردشیر محصص
«من آنچه را که می بینم می کشم. به نظر من کاریکاتورها اسناد یک عصر اند. همچنانکه مدارک رسمی، اعلامیه های دولتی و گزارش های پارلمانی نیز چنین هستند.»






این گفته ای است از اردشیر محصص، کاریکاتوریست فقید ایران که طنز تلخ و طرح سیاه قلم را با هم می آمیخت و زمانی در کتاب هفته به سردبیری احمد شاملو طرح هایش را می کشید و شاملو درباره اش گفته بود:


زندگی و هنر کاری از اردشیر محصص
«اگر قلم عبید چاقوی جراحی است، قلم اردشیر نیز چنین است. برای من این هر دو ثباتان کاراکترهای جامعه اند، نشان دهندگان حماقت ها، طمع ها، یالانچی پهلوانی ها، خودپسندی ها. آدمهای او آدمهای آشنای جامعه اند. ماایم و همسایگان.»

دانشگاه نیویورک در شهری که اردشیر محصص در هفتاد سالگی در آن درگذشت، پیشاپیش و همزمان با دومین سالگرد درگذشت او در ۱۸ مهر شاهد نمایشگاه و کنفرانسی بود به نام «زندگی و آثار اردشیر محصص» با شرکت دانشگاهیان، ناقدان، صاحب نظران و البته دوستان اردشیر محصص.

مديران کنفرانس دو روزه (شنبه و يکشنبه ۱۷و ۱۸ مهر ۱۳۸۹) برای «بررسی کارنامه و آثار اردشير محصص» در دانشگاه نيويورک (يعنی احسان يارشاطر، استاد ارشد ايران شناسی دانشگاه کلمبيا و موسس دايره المعارف ايرانيکا و علی ميرسپاسی استاد دانشگاه نيويرک) بودند و دست اندرکاران برگزاری اين کنفرانس و نمايشگاه آثار محصص که از روز پنج شنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۹ آغاز شد دوستان صميمی اردشير محصص بودند: نيکزاد نجومی (نقاش در نيويورک)، بهروز معظمی (نقاش در نيويورک) دو معاشر قديمی اردشير محصص از زمان آغاز اقامت او در نيويورک و شيرين نشاط (هنرمند و کارگردان) که پيش از درگذشت محصص در گراميداشت و نمايش آثار او تلاش بسيار کرد)، بودند.

سخنرانان کنفرانس دو روزه بررسی کارنامه و زندگی اردشير محصص (به ترتيبی که در برنامه نام آنها آمده)، اينها بودند:

اولريخ مارزولف (از آکادمی علوم گوتينگن، آلمان)، ناهيد مظفری (استاد دانشگاه نيويرک)، داگمار ريدل (استاد دانشگاه کلمبيا)، رضا براهنی (ناقد ادبی)، شهريار مندنی پور (نويسنده)، شيرين نشاط (هنرمند و کارگردان)، فيروز نجومی (از ناساو کاميونيتی کالج)، حورا ياوری (عضو هيئت ويراستاران دانشنامه ايرانيکا در دانشگاه کلمبيا)، بهروز معظمی (از دانشگاه لويولا در نيو اورلئان)، هادی هزاوه ای (نقاش و کارشناس تاريخ هنر در نيويورک)، نيکزاد نجومی (نقاش در نيويورک)، عباس امانت (استاد تاريخ در دانشگاه ييل)، پيتر چلوکووسکی (استاد ارشد ايران شناسی در دانشگاه نيويورک)، مجيد روشنگر (نويسنده و سردبير نشريه ادبی دفترهای شنبه در لوس آنجلس) و بهمن مقصودلو (منتقد، نويسنده، پژوهشگر سينمائی، کارگردان و سازنده «اردشير محصص و صورتکهايش»، تنها فيلم مستند درباره زندگی اردشير محصص).



اردشیر محصص، نیکزاد نجومی، هادی هزاوه‌ای
نیکزاد نجومی، یکی از نزدیکترین معاشران اردشیر محصص که نگاه او را به جهان واقع بینانه و حضور اعضای بدن را به طور مجزا در آثار او متاثر از نقاشی های قهوه خانه ای و مذهبی توصیف کرده است، درباره این کنفرانس چهار روزه می گوید:

«در سال اول فوت ایشان عده زیادی بودند که می خواستند کار کنند و در جمع باشند. دوستان اردشیر. دو سه نفر هم بودند که در تشکیل این سهیم هستند. خود من، آقای بهروز معظمی و شیرین نشاط. اردشیر به خصوص در تاریخ ایران بی نظیر است که بتواند هم مسائل سیاسی را در کار ها مطرح کند و هم بتواند از نظر هنری کارش در حد بین المللی و درجه یک قرار بگیرد. این مهمترین خصوصیات اردشیر است.»

حورا یاوری، عضو هیات ویراستاران دانشنامه ایرانیکا، یکی از حاضران در کنفرانس آثار و زندگی اردشیر محصص در دانشگاه نیویورک، در گفته های خود ویژگی آثار او را گذر کردن از مرز زمانی خاص دانست و قابل مقایسه با قله های شعر و ادب ایران:

«محصص یک نگاه خیلی گسترده ای به کل تاریخ و فرهنگ ایران داشت و یک دوره خاص متوجه نبود. و این از نظر کسانی که در مورد روانشناسی هنر بررسی هایی کرده اند و نظریاتی دارند، معناش برکشیده شدن آدم ها است از دوره های تاریخی خاص و رسیدن شان به موضعی که اینها می توانند به جای اینکه زمانه ای را که منحصراً در آن زندگی می کنند، مورد توجه قرار دهند و در آثارشان منعکس کنند نشانه های آن را، اینها به کلیت تاریخ و فرهنگ و زبان و ادبیات یک نوع اشراف پیدا می کنند. در نتیجه نشانه هایشان نشانه هایی می شود که از یک دوره خاص تاریخی خاص فراتر می رود و بعد در نسل های بعدی هم همچنان وقتی که آدمها به این کارها، به این نشانه ها و این آثار نگاه می کنند، می توانند با اینها رابطه برقرار کنند. یعنی توان رسانشی کار، حالا اگر نقاشی باشد یا شعر یا هر چیز دیگر، افزایش پیدا می کند. به نظر من محصص از یک موضع به این طریق به فرهنگ ایران نگاه می کرد. به همین جهت شما در آثارش می بینید که بسیاری از نشانه های دوره قاجار و حتی دوره های پیش از آن، اگر چیزی به طور مصور از آن دوران باقی مانده باشد، وقتی که می خواهد از زمانه خودش حرف بزند یعنی سالهایی که محصص در ایران بوده، کاملاً نشانه های مشترک می بینید. و این یک سنتی است که در فرهنگ ایران سابقه دارد. یعنی بسیاری از شاعران برجسته ای که امروز می شناسیم شان و ستایش شان می کنیم، مثل سعدی، مثل حافظ، حافظ به خصوص، اینها از یک زمانه خاص با ما حرف نزدند. یعنی توانایی این را داشتند که دست ما را بگیرند و همراه ما تمام تاریخی را که قرنهای دراز مردم پشت سر گذاشته اند، با آنها مرور کنیم. این به نظر من دست کم از این زاویه خاصی که من به کار محصص نگاه می کنم، یکی از نشانه های پابرجایی آثار محصص به نظر می رسد و اینکه نسل های آینده هم همچنانکه ما برای محصص ستایش و ارزش فراوان قائل خواهند بود.»



خانم یاوری! کلاه های قاجاری یا سبیل های تابدار، نمادهای دوران قاجار در آثار اردشیر محصص کاملاً عیان است. نمادهای این دوره از تاریخ در کارهای محصص غالب است یا سهم نمادهای دوره های مختلف تاریخ ایران در کارهای محصص یک سان است؟

اگر بخواهم برای روشن تر شدن مطلب یک مثال بزنم باید به بیهقی مراجعه کنم. ابزار گفت و گوی بیهقی به طور کلی با محصص متفاوت است. ولی بیهقی وقتی که زمانه خودش را ترسیم می کند، از تمام دوره های تاریخی گذشته قصه و مثال و داستان می آورد. و این ها را می آورد به کمک حرفی که می خواهد بزند. در مورد محصص شما می بینید در کنار نشانه هایی که در چشمان ما که به دوره قاجار نزدیکیم آشنا است و ما می بینیم که اینها بیشتر به دوره قاجار مربوط است یعنی آن دوره را در ذهن ما تداعی می کند، در تمام اینها محصص یک حرف دیگری می خواهد بزند. یک کس دیگری در آن گوشه و کنار آن صحنه ای که او مصور کرده، حضور دارد که او دیگر به دوره قاجار مربوط نیست. ولی از طریق برابر نهادن این دوره های تاریخی یا نشانه های این دوره های تاریخی، آن حرفی را که می خواهد بزند محدود به یک زمان خاص نمی کند. در نتیجه شما چه دوره قاجار را بشناسید، چه نشناسید، چه در دوره محصص زندگی کرده باشید چه نکرده باشید، از طریق برابر نهاده شدن این نشانه ها آن چیزی را که محصص از مجموعه تاریخ ما می خواهد با ما در میان بگذارد، می توانیم آسان تر دریافت کنیم. این معنایش دقیقاً داشتن یک نگاه خیلی متوسع است به تاریخ، فرهنگ، ادبیات، مردم و حتی به انسان. شما در بسیاری از آثار محصص نشانه های جسمانی حضور خودش را می بینید. اگر شما محصص را دیده باشید، یک مشخصات جسمانی خاص داشت. خیلی از آدمهایی که در کاریکاتورهای محصص می آیند، شبیه اند به خودش. ولی آنها را با یک نگاه طنزآمیز نگاه می کند. معنی اش اینست که بین آدمها آن تفاوتی را که از نگاه های سیاسی و ایدئولوژی زده می بیند، در کار محصص نیست. انسان را به طور عام می بیند. بسیاری از نشانه هایی را که در دیگران نمی پسندد، در خودش می بیند. به همین جهت خودش را می آورد در صحنه می گذارد زیر ذره بین و مورد طنز قرار می دهد. این به نظر من یکی از نشانه های رسیدن هنرمند به یک نقطه انتقادی خیلی کلی نسبت به تاریخ و ادبیات و فرهنگ و زبان و همه اینهاست. این را آدم در آثار نویسندگان خارجی می بیند. نقاشان خارجی می بیند و در فرهنگ ما هم نمونه های شناخته شده ای دارد مثل حافظ، مثل هدایت، مثل خیام و اینها به گمان من محصص هم یک نگاه به این صورت به فرهنگ و نشانه های فرهنگی زمان خودش داشته.

***
همین ویژگی ها باعث شد شهرت اردشیر محصص حتی پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ از مرز ایران بگذرد و پس از انقلاب کاریکاتورهایش به روزنامه نیویورک تایمز راه یابد و مجموعه آثارش در موزه هنرهای مدرن نیویورک به نمایش درآید و ده ها اثر او در کتابخانه ملی آمریکا نگاهداری شود. جزییات بیشتر را از بهمن مقصودلو (نویسنده، ناقد و فیلمساز و از حاضران در کنفرانس یادبود محصص)می‌شنویم:

«تنها فیلمی که درباره زندگی و هنر اردشیر محصص ساخته شده، توسط من است که در سال ۱۹۷۲ برای یکی از برنامه های تلویزیون ملی ایران به نام دستها و اندیشه ها ساختم. در منزلش فیلمبرداری شد. یک روز تمام به اتفاق منوچهر طبری، فیلمبردار و حضور سه منتقد ایرانی، آقای هوشنگ طاهری، آقای جواد مجابی و فریدون گیلانی از اطلاعات و کیهان آن موقع. این مستند ۲۰ دقیقه ای یک بار از تلویزیون پخش شد و بعد من به خارج آمدم. این تنها فیلمی است که تا سالی که ایشان فوت کردند، دو سال پیش، از ایشان باقی مانده. فیلمی از اردشیر محصص ساخته نشده. در طول این سالها من البته دوستی بسیار نزدیکی با ایشان داشتم. فیلمبرداری دیگری هم کردم در اواخر عمر ایشان و این فیلم را به مدت یک ساعت الان آپدیت می کنم که سال آینده منتشر شود.»

شما طی سالها اردشیر محصص را چگونه شناختید؟

اردشیر محصص یک نابغه بود. یک هنرمند با تمام ابعادی که شما تصور کنید بود. یک نگاه تیز و یک نگرش تلخ و هزل بسیار شدید و محکم و برنده ای داشت. من تقریباً اواخر دهه شصت ایشان را ملاقات کردم. وقتی سردبیر ماهنامه ستاره سینما شدم و حتی در ویژه نامه های سینما و تئاتر ایشان با من همکاری می کردند و من افتخار این دوره را دارم که هم همکار بودیم و هم می شناختم و هم فیلمی از او ساختم. بعد هر دو به آمریکا آمدیم. در اینجا هم روابط خوبی داشتیم. دائم از من فیلم می خواست برایش می فرستادم. همواره کار می کرد. در تمام شرایطی که سالهای بعد چندین بیماری داشت و با اینکه رنج می برد از امراض مختلف ولی همچنان به کار ادامه می داد و دوره های مختلف را تجربه می کرد. یکی از کاریکاتوریست های بزرگ دنیا بود. اولین هنرمند ایرانی بود در قرن بیستم در دنیا در اواخر شصت اوایل هفتاد شناخته شد و جهانی شد. مسائل سیاسی اجتماعی ایران را با کشیدنش به دنیا عرضه کرد. همچنین این را گسترش می داد به تمام جوامعی که در آن عدالت اجتماعی وجود ندارد و فرودستان همیشه در حلقه آمرین هستند. کارش سپاس داده شد. بزرگترین نشریات گرافیک دنیا به نشر آثار اردشیر محصص پرداختند، به تحلیل کارهایش پرداختند، درباره اش نوشتند. هنرمندی کم گو، خجالتی و بسیار تیزبین بود. یکی از افتخارات هنر گرافیک ایران و یا یکی از هنرمندان برجسته ایران در قرن بیستم است.

گفتید که گوشه گیر بود. همراه این گوشه گیری کسانی که در طی دهه چهل و پنجاه از کنار مثلاً کافه ها و یا محافلی که در یوسف آباد بود یا نزدیک قوام السلطنه رد می شدند، می دیدند که پشت میزها گاهی وقتها ایستاده و گاهی وقتها نشسته و طرح هایش را در ازدحام می کشد...

اصولاً همیشه اردشیر محصص حتی در دبیرستان و حتی در آن موقعی که کودک بود و کارش را از مجله توفیق شروع کرد، با خودش قلم داشت و یک دسته کاغذ. همیشه هر جا که بود، ساکت بود و کم گو بود و به طراحی می پرداخت. یعنی اگر اینجا هم می آمد در یک کافه یا مهمانی هایی که ظاهر می شد و روشنفکران آن موقع جمع می شدند، دهه چهل را می گویم، اواخرش یا اوایل هفتاد اواخر شصت، با این کاغذها و این قلم می آمد و آن گوشه یک سلام بلندی به همه می کرد و نه به یک شخص به خصوص، شروع می کرد به طرح زدن. با دیدن موضوعات خودش را پیدا می کرد و طرح می زد. این را دائم روی کاغذ تصویر می کرد. حتی در نیویورک، اواسط هفتاد را می گویم، اگر می رفتیم با هم یک قهوه بخوریم، می آمد می نشست، قهوه جلویش بود. یک کلمه بیشتر حرف نمی زد: سلام. خوبید شما؟ ولی دائم سرش پائین بود و می کشید.

تمایز کار اردشیر محصص را در طی آن سالها شما در چه می دیدید؟

اصولاً اردشیر محصص یک نگاهی به جامعه فرودست داشت، نگاهی داشت به جامعه ای که قدرتمند همیشه زنجیری به لب های فرودستان می بندد، قلاده ای، و آن را به دنبال خودش می کشاند و یا بر روی آنها سوار است. به عدم عدالت اجتماعی نگاه داشت، به عدم تعدیل ثروت، تعدیل قدرت و تقسیم قدرت. اگر یک لباس فاخری را می کشید، در سیاه قلم هایش، می بینیم که در سرش یک استخوانی فرو می کرد یا حلقه ای که در جالباسی باقی مانده. یعنی مغزی در آن نیست و فقط لباس فاخری پوشانده اند. هزل بسیار قوی داشت. نگاهش سیاسی بود، اجتماعی بود، انسانی بود. همین باعث شده بود که تابلوی شیون سیاه او را مجله آفریقای جوان در همان موقع در اوایل 70 یا 71 در روی جلد خودش در دنیا منتشر کرد و بارها در مجلات دیگری هم به چاپ رسید. طنز فوق العاده ای داشت که حامی فرودستان بود.

***

یکی دیگر از سخنرانان هادی هزاوه ای بود، نقاش و دانش آموخته مقطع دکترای دانشگاه کلمبیای نیویورک که کنفرانس نیویورک درباره زندگی و کار اردشیر محصص را جامع ترین بررسی از آثار یک هنرمند معاصر ایرانی می داند:


هادی هزاوه ای: در کنفرانس دانشگاه نیویورک، در زیر یک سقف شما بهترین و بالاترین تخصص ها را در زمینه ایران، تاریخ ایران، تاریخ هنر ایران می توانستید ببینید و در مورد هیچ هنرمندی تا آنجا که من سراغ دارم یک چنین گردهمایی نبوده. کنفرانس توسط آقای یارشاطر که خودش از اساتید زنده مملکت ما است و در سن ۹۰ سالگی ماشاءالله هم فعال و هم اینکه سه چهارجا فعالیت فرهنگی اش را ادامه می دهد، کنفرانس افتتاح شد و از دانشگاه های مختلف اروپا، آمریکا و کانادا افراد زیادی بودند. علاوه بر پروفسور یارشاطر از دانشگاه نیویورک، پروفسور چلکوفسکی بود از ان وای یو، دکتر عباس امانت بود از دانشگاه ییل، دکتر میرسپاسی بود که در حقیقت از بنیانگذاران این کنگره بود، از ان وای یو، خانم حورا یاوری. یک آقایی بود که از آلمان آمده بود به نام مارزف که تخصص اش در هنرهای چاپی قاجار است، هنرهای چاپی سنگی قاجار و ایشان رفرانس هایی که اردشیر داشت با مراجعه به کتابهای قدیمی قاجار، تمام آنها را نشان داد. دکتر دگمار رایدر، از دانشگاه کلمبیا که تمام کتابهایی که از موش و گربه مصور شده بود در دورانهای مختلف در کشورهای مختلف نشان داد و به نظر من البته به خود ایشان هم گفتم، بهترین کتابی که مصور شده در موش گربه، کتاب اردشیر است. به نظر من می توانیم طراحی های موش و گربه را در حد کارهای نقاشان بزرگی مثل پل کلی، گویا و سایر هنرمندان اروپایی قرار دهیم. اردشیر کاریکاتور «هم» می کشید. کار طنز «هم» می کرد. ولی در حقیقت یک هنرمند نقاش بزرگی بود که بهتر است ما به این اسم ایشان را بشناسیم و معرفی کنیم.

عناصر اصلی سبک اردشیر محصص کدام اند، در جزییات؟

بالاترین و عمده ترین عنصر تصویری کار اردشیر خط است. خطوط مستقیمی که البته به کار می برد، خیلی محافظه کارانه و محکم بود. خطوط عمودی اش با انرژی و بهترین خطوطی که اردشیر به کار می برد خطوطی بود که حالت لرزان داشتند وضعیت روحی و کیفی پرسناژی که طراحی می کرد، نشان می داد. در طراحی هایی که در کتابخانه کنگره آمریکاست، بیشتر روی این خطوط می توانیم کار اردشیر را ببینیم. البته خطوط جهشی و پرشی و تند وکند داشت و خطوطی داشت که یک کمی جلو می رفت و دومرتبه بر می گشت عقب و دو مرتبه به جلو می رفت و باز می گشت و در عین حال یک ضخامتی که احتیاج داشت در کارش به وجود می آورد. کارهای اردشیر خطوط مستقیمش خیلی با ادب و محافظه کار و مودب اند. خطوط منحنی اش خیلی سکسی. بیشتر کارهای سکسی که دارد می بینید که خطوط نرم و منحنی ظریفی دارد و خطوط مایلش خیلی فعال و با انرژی و پرش و جهش را انجام می داد. گاهی اوقات وقتی از خط می دید که کمپوزیسیون را به اصطلاح نمی رساند، از پیکان یا نوشته استفاده می کرد و یا اینکه برای کارش را سه بعدی نشان دهد، با هاشور زدن و تکرار خطوط به صورت انبوه فرمها را به وجود می آورد.

کارهای اردشیر محصص قبل از آمدن به نیویورک و بعدش با هم چه تفاوتی کرد؟

اردشیر در ایران در حدود ۳۶ سال بود. در آمریکا هم در همین حدود. بنابراین نصف عمرش در آمریکا بود تقریبا و نصف عمرش در ایران. کارهایی که در ایران کرد بیشتر با خط بود و جهش و پرش و این چیزهای مختلفی داشت. ولی کارهایی که آمریکا آمد، من یادم است وقتی این ور و آن ور می بردیم گالری ها زیاد استقبال نمی کردند از کارهایش. اصرار می کردند کارهای مفصل تر داشته باشد، کارهای سه بعدی داشته باشد، ریزه کاری بیشتری داشته باشد. وقتی اردشیر به آمریکا آمد با مطالعه موزه ها و این ور و آن ور رفتن و دیدن گالری ها کارش از غنای بیشتری مخصوصا در مقایسه کار خودش و کار آوانگاردی که در نیویورک می شد، کارهای اردشیر غنای بیشتری پیدا کرد. بهترین کارهای خطی اردشیر ۳۹ کار است که در کتابخانه کنگره آمریکاست و من فکر می کنم اینها را مخصوصاً سفارشی بود که ساخت برای کتابخانه، هم از نظر اندازه و هم از نظر تکنیک کار این کارها با کارهای معمولی اردشیر فرق زیادی دارد و این کارها در حدود ۳۵ در ۶۰ سانت اند و در موزه Asian Society به نمایش در آمدند و دو مرتبه برگشتند به کتابخانه کنگره آمریکا که کتابی هم Asian Society در این مورد منتشر کرد. خطوط مستقیم و محکم و پر رنگ، خط های لغزان و منقطع که به اصطلاح فرمهای آنجا که سایه بود و فرم سنگین بود، خط ها کلفت می شد و آنجا که پرنور بود فرم، خط ها باریک می شد. این خط ها را در اصطلاح مینیاتور ما می گویند که خطوط تند کند. اردشیر از این استفاده کرد. در مورد پرسپکتیو در کار اردشیر برای شما بگویم که خط فرم را بیان می کرد. ولی پرسپکتیو را که در حقیقت فرم کار باشد اردشیر با مهارت از مینیاتورهای ایران استفاده کرد. هر فرم یا شکلی که بالای صفحه بود، دورتر بود و هر فرمی که پائین صفحه بود نزدیک تر. از پرسپکتیو هندسی رنساسن و اروپایی اصلا استفاده نمی کرد. یکی از کلک های دیگری که می زد برای نشان دادن پرسپکتیو جلو و عقب قرار دادن افراد است. در کارهای کتابخانه کنگره این پرسکپتیو نشان دادن به این ترتیب بود که یکی را پشت سر یکی قرار می داد و یک انبوه آدم را می دیدید که مثلاً دویست تا فیگور همه اندازه هم ولی به نظر شما می آید که اینها جلو عقب ایستاده اند چون این ها را یکی را پشت سی یکی قرار می داد و دیگری را پشت سر او و همین طور تا ابدیت تا افق همینطور ادامه پیدا می کرد.

ابتکار اردشیر محصص اساساً در چه حوزه ای است؟

بزرگترین عامل تصویری اردشیر اول خط است و بعد کمپوزیسیون یا ترکیب است. مهارت اردشیر این بود که در یک صفحه آ-چهار یک دنیای پر حجمی برای شما به وجود می آورد که انواع اقسام وقایع و درامی که می خواست در همان کاغد آ-چهار با چند تا خط به وجود می آورد. این زیر مهارت ایشان در ایجاد یک کمپوزیسیون سالم و به جا بود. چیدمان کارهای اردشیر به نظر من کاریکاتور و طنز نیست بلکه یک شاهکار هنری است. آنجا در کنفرانس هم من گفتم که اشتباه بزرگی است که اگر ما اردشیر را فقط کاریکاتوریست یا به اصطلاح ساتیر و طنز آمیز کارهایش را بدانیم. طنز آمیز یک مقداری به هجو و چیزهای منفی می رسد و من با خود اردشیر هم که صحبت می کردم، خودش هم اذعان داشت که کارهایش واقعاً کاریکاتور نیست بلکه کار هنری است.

اردشیر محصص چنانکه شنیدیم، پر کار بود. گرچه در سالهای آخر زندگی به دلیل ابتلا به بیماری پارکینسونز فلج شده بود اما از نگاه طنزآمیزش به زندگی دست برنداشته بود. بهرام رحمانی فروشنده آثار محصص و از حاضران در کنفرانس یادبود محصص در نیویورک که نزدیک سه دهه با او نشست و برخاست داشت، از آن دوران خاطره ای دارد:

«یک زمانی بود اردشیر مرتب خودش به ۹۱۱ (تلفن امداد اضطراری در آمریکا) زنگ می زد شب ها، موقع دارویش که می شد از حرکت می افتاد و قادر به حرکت نبود، تلفن می کرد به ۹۱۱. مامورین می آمدند. دو گروه بودند یکی از ایست ساید و یکی از وست ساید(بخش شرقی و غربی). بین اینها یک گروه بود که می آمد اردشیر می گفت من گروهی که از وست می آیند بیشتر دوست دارم اینها بیایند. خصوصیت اردشیر این طوری بود. بدون اینکه بگوید کدام بیمارستان راحت تر بود یا بهتر رسیدگی می کردند، یک چیزی گیر آورده بود برای خنده این وسط. یکی از ماموران می گفت وارد که می شوند از طرف وست که می آیند، یک ضرب دست می اندازد زیر شانه اردشیر و یک ضرب بلندش می کند از زمین. و این برای اردشیر خیلی جالب بود. و اینکه موقع رفتن هم می زد روی شانه اردشیر و این طرف سیاهپوست قدبلند و هیکل مندی بوده. شدید می زده روی شانه اش می گفته است:

!Don’t worry my friend

ترجمه اش این که ناراحتش نباش، بالاخره دنیا محل گذر است و تو خوب خواهی شد. این چنین چیزی:

!You’ll be alright

این را می گفت و می رفت. این را اردشیر تعریف می کرد و عشق می کرد از این موضوع.»
XS
SM
MD
LG