لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۱۵:۳۴

با گوگوش درباره نخستين اجرای تلويزيونی پس از ۳۳ سال و عاشقانه های در راه


گوگوش خواننده مشهور پاپ ايران ۳۳ سال پس از حضور در تلويزيون ملی ايران اخيرا در يک شبکه ماهواره ای نخستين اجرای زنده خود را انجام داد که ترانه اجرا شده از سوی وی با عنوان «يک حرفايی» با استقبال زيادی در ميان ببيندگان ایرانی روبرو شد.

گوگوش در گفت و گو با برنامه «فردآهنگ» رادیو فردا درباره اين اجرای تلويزيونی، آلبوم تازه ای که در تدارک انتشار آن است و کنسرت های شب کريسمس خود در اروپا صحبت کرده است.

please wait

No media source currently available

0:00 0:26:04 0:00
لینک مستقیم


سلام می کنم به شما خانم گوگوش. خوشحاليم که در برنامه «فردآهنگ» حضور پیدا کرده اید و مهمان ما و شنوندگان اين برنامه هستيد. يک سلام گرم از طرف خودم، همکارانم در استوديو و شنوندگان فردآهنگ به شما تقديم می کنم.

گوگوش: من هم سلام و درود دارم به شما و همه شنوندگان برنامه فردآهنگ. اجازه می خواهم با فرا رسيدن جشن های کريسمس و ...، تبريکی داشته باشم خدمت هموطنان مسيحی و کليمی ام و برای همه اين عزيزان آرزوی سالی پر از موفقيت و آزادی و آرامش می کنم.

خانم گوگوش؛ اگر موافق باشيد خيلی سريع و در وقت محدودی که در اين برنامه داريم، برويم سراغ بسياری از سوالاتی که شنوندگان اين برنامه مطرح کرده اند و مدتهاست که منتظرند تا پاسخ های آنها را بشنوند.
چيزی حدود دو سال از انتشار آخرين آلبومتان به نام «حجم سبز» می گذرد. در طول اين مدت و از آن زمان تا امروز مشغله های بسياری داشته ايد و بسياری از ايرانيان از سراسر دنيا، کارهای شما را دنبال می کرده اند و می دانند که در شبکه های متعددی فعال بوده ايد. برنامه «آکادمی گوگوش» را ساخته ايد و اين برنامه خيلی هم مورد استقبال قرار گرفت.
با همه اين مشغله هايی که وجود داشت، و گرفتاری هايی که در اين دوران داشتيد، اين آلبوم تازه چگونه به وجود آمد و چطور وقت کرديد که روی اين اثر تازه کار کنيد؟


اين آلبوم تازه ام که هنوز هم اسمی برای آن انتخاب نکرده ام، حدود يکسال و نيم است که دارم روی آن کار می کنم و کارهای مختلفی از هنرمندان مختلف ضبط کرده ام و در واقع هنوز هم مشغول تهيه و تکميل آن هستم.

فکر می کنم به اميد خدا برای عيد امسال آماده شود. البته چگونگی تهيه اين آلبوم با توجه به شرايط نابسامان جمع آوری يک مجموعه – به زعم خودم- مناسب و هماهنگ، خيلی دشوار بود و طبعا توزيع آن هم به همان سختی خواهد بود.

چون از جاهای مختلف دنيا بايد جمع آوری می شد. از ايران، انگليس، کانادا و آمريکا که هنوز هم قطعی و نهايی نشده اند.

به همين دليل هم متاسفانه هنوز نتوانسته اند از اين کارها، بخش هايی را در اختيار برنامه شما بگذارم. اما هنرمندانی که قرار است در اين آلبوم با آنها همکاری داشته باشم ، روزبه بمانی، عليرضا افکاری، رها اعتمادی، بابک سعيدی، احتمالا دوست ديگری از کانادا که قرار است با بابک امينی يک کاری از او را اجرا کنم - که چون هنوز اين برنامه قطعی نشده است اجازه بدهيد اسم شان را نياورم- تا انتخابات نهايی در واقع انجام بشود.

در مورد کارهايم بايد بگويم به نوعی، عاشقانه هايی هستند از جنس کارهای مورد علاقه خودم که از قبل هم داشتم.

يعنی از دل اين مجموعه ای که شما از آن صحبت می کنيد، بايد انتخابی انجام شود تا در نهايت يک اثر تازه از دل اين مجموعه خلق و آفريده شود و آلبوم تازه را بسازد؟

بله. دقيقا. يک کار هم از اشعار مولانا هست که خودم روی آن کار کرده ام و اميدوارم آن هم آماده بشود تا در اين مجموعه قرار بگيرد.

در آلبوم قبلی، بسياری از قطعاتی که خوانديد ساخته های فريد زولاند و برخی هم ساخته بابک امينی بودند. اين آلبوم تازه ممکن است آن فرم و فضای موسيقايی آلبوم قبلی را نداشته باشد؟ و شنوندگان بايد به نوعی منتظر آثار تازه ای باشند؟

بله. در آلبوم قبلی هم بيشتر آثار مجموعه، تازه بودند. فقط يک اجرای تازه ای از «گنجشک ها» داشتم که دوست داشتم آن را به يک صورت ديگری اجرا کنم ولی بقيه آهنگ ها همگی جديد بودند.

خانم گوگوش، در طول اين يکسال گذشته همکاری شما با برنامه «گوگوش آکادمی» - در واقع برنامه خودتان- و با شبکه «من و تو»، يکسری چهره های تازه را به فضای موسيقی ايران معرفی کرد. در توانايی و تجارب شما در طول اين سال ها و همچنين تاثيرپذيری بسياری از خوانندگان جوان از آثار شما، اصلا ترديدی وجود ندارد.
آيا اين اتفاق برعکس هم رخ داده است؟ گر چه بيشتر اين جوانان بنا به دلايلی در بيرون از ايران زندگی کرده اند و از ايران به هر دليل خارج شده اند، اما آيا نگاه اين جوان ها به موسيقی امروز، بر نگاه امروز شما به موسيقی هم تاثير گذاشته است يا خير؟


من هميشه از جوانان هنرمند تاثير می گيرم. اين برنامه و دست اندرکاران تلويزيون «من و تو» و چهره های شرکت کننده در اين آکادمی بيش از پيش مرا به دنيای امروز و نگاه جوانان نزديک می کند.

کمی راجع به اين مقوله مشکل داريم. هم کسانی که بيرون از مملکت زندگی می کنند و هم کسانی که در داخل کشور زندگی می کنند. نگاه جوانان به ما طراوت و تازگی می آموزد.

اما متاسفانه در حال حاضر موسيقی پاپ ما درگير يک نابسامانی هايی است که متاثر از دنيای اطراف، ايست و زيست ما، بلاتکليفی های ارزشی، کمبود يا نبود ترانه های قابل قبول و ملودی های به ندرت دلنشين است. در ضمن بايد به پراکندگی سازندگان ترانه که بخشی از اجزا يک ترانه را تشکيل می دهند، اشاره کنم که بی تاثير نيست. به هر حال آشفته بازاری است.

در همين آشفته بازار که شما به آن اشاره کرديد و فضای بحران زده ای که ايران امروز در آن قرار دارد و همين طور هم محدوديت هايی در زمينه موسيقی و عدم ارتباط موزيسين های ايرانی با هنر جهانی به دليل سانسورهای عقيدتی و هنری که در ايران وجود دارد و همه ما از آن مطلعيم، باعث شده است که يکسری آثار ضعيف و کم ارزش تری در حوزه موسيقی ارائه بشوند که آرام آرام دارد بر ذائقه مخاطبان موسيقی در داخل و خارج از کشور نيز تاثير می گذارد.
به نظر شما راه حل واقعی برای کسی که نخواهد عميقا درگير اين فضای بحران زده شود، و بخواهد کار کند تا موسيقی بهتری را ارائه کند، چيست؟ شما چه راه حل و راهکاری را پيش پای جوانان می گذاريد؟


راه حل بخصوص و عاجلی در حال حاضر به نظرم نمی رسد. جز اينکه آرزو کنم، همان طور که در اين برنامه آکادمی هم من و هم ساير دوستانی که با من همکاری و همياری می کردند، تلاش کرديم و آرزو و خواست مان اين بود که تمام اجزا و دست اندرکاران يک ترانه زير يک سقف و زير يک آسمان امن و آزاد جمع بشوند. البته من تلاش کردم اين را به اين بچه ها بفهمانم که کار زيبا و قابل شنيدن بايد با انتخاب های درست انجام شود.

مسئله ارتقاء موسيقی هم به سليقه های مختلف برمی گردد. اگر بخواهيم يک اثر ماندگار به وجود بيايد، بايد نوع نگاه مان به موسيقی را تغيير بدهيم. نه اينکه موسيقی فقط کلابی باشد يا همراه با رقص و مملو از الفاظ رکيک باشد.
بايد به شعور شنونده هم احترام بگذاريم. از آن سو هم فکر می کنم که شنونده موسيقی ما بايستی سهل پذيری را کنار بگذارد.

آيا موفقيت برنامه «گوگوش آکادمی» به جز اينکه خود شما بسيار محبوبيد و بينندگان خيلی دوست دارند خودتان را ببينند، علت ديگری هم داشته است؟ و اينکه علت اصلی موفقيت اين برنامه با اينکه نمونه های مشابه آن نيز وجود داشته است، چه بوده است؟

فکر می کنم مهمترين آيتم موفقيت اين برنامه در صداقت و پشتکار همه دست اندرکاران اين برنامه نهفته است و اينکه تلاش شده است تا برنامه ای با محتوای قابل قبول و در عين حال سرگرم کننده به تماشاگر ارائه شود.
همه افراد اين برنامه از افراد پشت دوربين گرفته تا تهيه کنندگان و همه ما سعی کرديم برنامه ای در حد و اندازه برنامه های قابل قبول بين المللی ارائه کنيم. فکر می کنم مردم هم اين خلوص را ديده و پسنديده اند.

نتيجه اين خلوص و همکاری- همان طور که شما گفتيد- اجرای ترانه ای در مجموعه سری دوم گوگوش آکادمی به نام «يک حرف هايی» شد که اجرای تلويزيونی شما را هم برای اولين بار بعد از انقلاب به همراه داشت و البته يک اجرای دسته جمعی هم با تمام کسانی که در اين دوره از برنامه گوگوش آکادمی شرکت کرده بودند نيز برگزار شد. اگر برايتان ممکن است کمی از حال و هوای اين اجرا و حضور دوباره تان در برنامه تلويزيونی برايمان بگوييد؟

برای من بسيار حال و هوای هيجان انگيزی داشت. کما اينکه در دو سه خط اول در اجرايم از صدايم اين هيجان معلوم و مشخص است و من بی رودربايستی هيجان زده بودم و اينکه مثل همه شرکت کنندگان جوان فکر می کردم من هم بار اولی است که دارم جلوی دوربين آواز می خوانم.

اين ترانه بدون برنامه ريزی قبلی به وسيله رها و بابک برای اجرای شرکت کنندگان در مجموعه آکادمی ساخته شد و قرار بود اين کار را به طور دسته جمعی در يک شوی زنده اجرا کنند. که البته اجرای استوديويی هم داشتند و يک کليپ ويديويی هم در اين مورد ساخته شد که اين کليپ هم بسيار موفق بود و زيبا اجرا شد.

بعد از اجرای موفق بچه ها و توفيق اين ترانه، در هفته آخر برنامه به دليل درخواست خيلی از کسانی که در فيس بوک و وبلاگ من و در وب سايت شبکه من و تو و فيس بوک برنامه آکادمی، خواسته بودند من هم اجرايی داشته باشم و باز، به دليل آماده نبودن ترانه های آلبوم آخرم، يکهو تصميم گرفتم اين ترانه را اجرا کنم که از بابک عزيز خواهش کردم قسمت اول اين ترانه را بخواند و با تمام خجالتی که داشت، بيايد روی صحنه و با هم اجرا داشته باشيم و بچه ها هم با ما همخوانی داشته باشند.

و بعد از سالها جلوی دوربين تلويزيون اين ترانه را به طور زنده اجرا کرديم که خوشبختانه مورد توجه مردم قرار گرفت.
اگر که شنيده باشيد تلويزيون ايران هر از گاهی به دنبال موفقيت بعضی از برنامه ها در رسانه های فارسی زبان تلاش می کند به يک شکلی، کپی ضعيف تری از اين برنامه ها را بسازد، الان هم تصميم گرفته است که برنامه ای به نام «آکادمی موسيقی ايرانی» بسازد. نظرتان در مورد چنين حرکتی چیست و اينکه فکر می کنيد چنين برنامه ای موفق خواهد شد يا نه؟

برنامه ما کجايی بود؟ فکر می کنم برنامه ما هم ايرانی بود. من بعيد می دانم برنامه ای با اين مقياس با نبود آزادی های اجتماعی قابل اجرا باشد.

درآغاز گفتيد که تاريخ دقيق انتشار آلبوم تان روشن نيست اما وعده داديد که تا عيد حتما منتشر خواهد شد. آيا تعداد ترانه های اين آلبوم مشخص اند؟

من ده آهنگ در ذهنم آماده کرده ام که در اين آلبوم بگنجانم. همان طور که گفتم دارم تلاش می کنم که تا عيد امسال اين کار را به بازار ارائه بدهم. به قول سهراب سپهری «برای انجام کارهای ناتمام هفت هزار سال عمر لازم است» ما که فعلا همين جا به گل نشسته ايم.

مطمئنم اين سوال را بارها شنيده ايد که بار نوستالژيک ترانه های پيش از انقلاب شما به خصوص به دليل اينکه شما بلافاصله بعد از وقوع انقلاب ۵۷ از ايران خارج نشديد، و قريب به ۲۰ سال در ايران بوديد و صدای تان ديگر شنيده نشد، برای شنوندگان ايران بسيار عميق تر و سنگين تر است. حالا خودتان بر اساس کارهای تازه ای که در طول چند سال گذشته انجام داده ايد، فکر می کنيد اين کارها با مخاطب امروز چطور ارتباط برقرار کرده است؟

ببينيد آقای رضی! ترانه های جديد من – که منظورم ترانه های اجرا شده در طول اين يازده سالی که از ايران خارج شده ام که انگار همين ديروز بود- بعد از چند سال که از عمرشان گذشته است تازه می شود در موردشان قضاوت کرد. مثل «کيوکيو بنگ بنگ»، مثل آلبوم «زرتشت» که آنها هم اين بار نوستالژيک را برای جوانها يا نوجوان هايی که الان به سن جوانی رسيده اند، در خودش دارد و اين حال و هوا را پيدا کرده است.

ولی در مورد آثار قديمی بايد بگويم که موسيقی پاپ نوپا بود. همه چيز تازگی داشت. ملودی ها، ترانه ها و شعرها تازه بود. به همين دليل است که آنها ماندگار شدند، حالا چه کارهای اجرا شده به وسيله من و چه کارهای ديگری که در آن زمان توسط ديگران اجرا شد.

متاسفانه الان همه ترانه های پاپ با ترانه های آن موقع مقايسه می شوند. حتی آهنگسازان و ترانه سرايان ما دارند تلاش می کنند که خودشان را بهتر از آن زمان ارائه بدهند و يا آنهايی که خلاقند دائما می خواهند در حد فلان ترانه کار بسازند. يا اينکه بهتر از فلان ترانه بسازند يا يک کسی تنظيم اش بهتر از واروژان شود. اين مقايسه ها کمی سادگی و روانی را از کار می گيرد.

همان طور که شما گفتيد الان نزديک به يازده سال است که ايران را ترک کرده ايد.

يازده سال و نيم است. يعنی در ماه ژوئن آينده ۱۲ سال می شود.

اين دوری بالاخره برای شما همکاری با يک گروه از هنرمندان و آهنگسازانی را به همراه آورده است که آنها هم تا امروز نزديک به ۳۰ و اندی سال است که بيرون از ايران به سر می برند و در آن زمان نزديک به ۲۰ سالی بود که تجربه زندگی خارج از ايران را از سر گذرانده بودند. فکر می کنيد که چه تاثير و فضايی شما از ايران با خودتان آورديد و بر کارهای آنها اعمال کرديد و آنها با وجود بيرون بودن شان از ايران چه تاثيری بر آثار شما که بعد از خروج تان از ايران ساخته شد، گذاشتند؟

سوال بسيار مشکلی است. با بابک امينی از ايران خارج شدم که بابک امينی هم در آن سيستم نضج پيدا کرد.

آن سال های بعد از انقلاب دو جور روحيه در ما ايجاد کرده است، نگاه کسانی که بيرون از ايران در اين سالها زندگی کرده اند با کسانی که در داخل ايران زندگی کرده اند کمی متفاوت است. سلائق کمی متفاوت است. آن درد مشترک، کمی شاخه های فرعی متفاوتی دارد.

در خارج از ايران دوستان من سعی کردند بقايی داشته باشند و از اين راه زندگی شان بگذرد و ارتزاق کنند. در نتيجه يکسری کارها را بايد ارائه می دادند. ولی دوستانی که من با آنها کار کرده ام، به خصوص اردلان سرفراز و فريد زولاند، کارهای زيبايی را طی اين سال ها ارائه داده اند به وسيله خوانندگان و دوستان ديگرم که بسيار هم موفق بوده اند.

اما مشکل ما همان طور که گفتم در اين پراکندگی است. اردلان سرفراز در آلمان است، فريد زولاند در آمريکاست و من همين طور در گردش دارم می چرخم و اين هم نفسی که بايد بين آهنگساز و ترانه سرا و خواننده و همين طور تنظيم کننده بايد وجود داشته باشد، به ندرت پيش می آيد.

به نظر من اين مسئله خيلی در اجرای خوب يک ترانه دارد. مثل زمانی که من با شماعی زاده و اردلان سرفراز کار می کردم، با واروژان و ايرج جنتی عطايی کار می کردم يا با فريد زولاند و اردلان و يا با زويا و واروژان و شهيار و دوستان ديگر آهنگساز ... الان به خاطر همين دوری و مسافت به سختی می توانم با روزبه يا عليرضا يا بابک سعيدی عزيز و رهای نازنين ارتباط برقرار کنم.

وقتی به لندن می روم ارتباطم با آنها برقرار می شود و وقتی برمی گردم، ارتباطم با آنها منفک می شود. فکر می کنم به کار کمی صدمه می زند و آن را به تاخير می اندازد. تلاش می کنم و اميدوارم با تمام اين تفاصيل که خيلی هم زيادند، بشود يک مجموعه کار زيبا و شنيدنی در اختيار مردم قرار داد.

خانم گوگوش گويا برنامه هايی پيش رو داريد، روزهای بيست و سوم دسامبر در شهر هامبورگ و بيست و ششم دسامبر قرار است که در شهر پاريس برنامه اجرا کنيد. ممکن است از اين آلبوم تازه هم چيزی در کنسرت ها اجرا کنيد؟

نرسيد که بشود آن را اجرا کرد. چون می بايست اين آلبوم آماده باشد که وقتی ترانه ای از آن را می خوانم بتوانم محصول را هم در اختيار شنونده بگذارم.

ولی برای برنامه ای که در هامبورگ و پاريس داريم بسيار هيجان زده هستم. برنامه پاريس را بعد از سال ۲۰۰۰ و بعد از گذر يازده سال دارم اجرا می کنم و در هر دو کنسرت بابک امينی رهبر ارکستر است و رهبری ارکستر را به عهده دارد.

ولی از کارهای قديمی که روی صحنه اجرا نشده، اجراهايی خواهم داشت. ما الان در حال انجام تمرينات مقدماتی هستيم و تا پيش از سفر هم مدام با همه اعضای ارکستر تمرين می کنيم. خوشبختانه استقبال هم فوق العاده بوده است که اميدوارم بتوانيم يک کريسمس بيادماندنی داشته باشيم.

بسيار عالی. ما همگی از استوديو برنامه فردآهنگ برايتان آرزوی موفقيت می کنيم و باعث افتخار بود که امروز مهمان ما بوديد و مطمئنم که شنوندگان ما هم از شنيدن صدای شما و خبرهای تازه ای که در مورد آلبوم تازه تان، بسيار لذت برده اند.

ممنون از لطف شما. خوشحالم که توانستم دقايقی را با شنوندگان راديو فردا و برنامه فردآهنگ بگذرانم. اميدوارم که بتوانيم در آينده نزديک باز هم گپ و گفت و گويی در مورد اين آلبوم جديد داشته باشيم و واقعا متاسفم که نشد که قسمت هايی از اين آلبوم را آماده کرده در اختيار دوستان بگذارم. انشاالله که به زودی اين اتفاق خواهد افتاد.

پس بگذاريد اگر ممکن باشد من همين جا از شما اين قول را بگيرم که وقتی آلبوم منتشر شد، ما بتوانيم يک بار ديگر ميزبان شما باشيم و در مورد آلبوم با هم صحبت کنيم.

با کمال ميل. با کمال ميل عزيزم

سپاسگزارم و اجراهای خوبی را در شهرهای هامبورگ و پاريس در روزهای بيست و سوم و بيست و ششم دسامبر به مناسبت اعياد کريسمس برايتان آرزو می کنم.

همين طور برای شما. سپاسگزارم از شما
XS
SM
MD
LG