(rm) صدا |
سياوش اردلان (راديوفردا): چرا بوش بايد به تهران برود؟ اين عنوان مقالهاي است در روزنامه هرالد تريبيون بين المللي که به بررسي رابطه ايران و امريکا در چارچوب بحران عراق پرداخته است. بنابر تحليل استنلي وايس، نويسنده اين مقاله، اکنون فرصت مساعدي است براي اين که امريکا روابط خود را با ايران آغاز کند و حتي رئيس جمهوري امريکا به تهران سفر کند.
مهدي خلجي (راديوفردا): نومحافظهکاران آمريکايي، پيش از حمله به عراق استدلال ميکردند که راه واشنگتن به تهران از عراق ميگذرد. اما اکنون با گذشت بيش از يک سال از اشغال عراق، روشن است که راه دستيابي به عراق باثبات از ايران ميگذرد.
در روزنامه هرالد تريبيون استنلي وايس مقاله خود را با عنوان «بوش چرا بايد به تهران برود» با اين جمله آغاز کرده است. اين تحليلگر باور دارد که فقيهان جمهوري اسلامي ميتوانند مأموريت امريکا در عراق را به رؤيايي خوش يا کابوس بدل کنند. اگر تهران و واشنگتن به کينه ديرينه خود پايان دهند و در عراق با هم همکاري کنند رؤيايي خوش خواهد بود، همانگونه که محمدجواد ظريف نماينده ايران در سازمان ملل متحد به نويسنده اين مقاله گفته است: ايران و ايالات متحده منافع مشترک دارند؛ عراقي آشوبناک از رقابت مذاهب و اقوام نه به سود آمريکا است و نه به سود ايران.
نويسنده مقاله هرالد تريبيون ميپرسد ايران آيا طرفدار عراقي دموکراتيک و ثروتمند است؟ از نظر وي انتخاب دموکراتيک در عراق به نيرومند شدن شيعيان اين کشور، برادران ايماني ايران، ميانجامد. عراقي فدرال، خيال ايران، ترکيه و سوريه را از ظهور کردستاني مستقل راحت ميکند. اما مأموريت امريکا در عراق ميتواند به کابوس هم بدل شود، در صورتي که روحانيان تندرو در بيثباتي عراق دنبال فرصتي براي صادر کردن انقلاب اسلامي باشند. اکبر هاشمي رفسنجاني، رييس جمهوري نيرومند سابق ايران، اخيراً گفته است: امريکاييها ميدانند که اگر ايران بخواهد ميتواند مشکلات امريکا را در عراق از اين هم که هست بدتر کند.
استنلي وايس ادامه ميدهد: واقعبينان در دو طرف ايراني و آمريکايي، افتان و خيزان گفتوگو را آغاز کردهاند. با اين حال، نتايج چندان آشکاري هنوز به دست نيامده است. آيت الله خامنهاي، رهبر جمهوري اسلامي، حمله نيروهاي امريکايي به هواداران مقتدا صدر در دو شهر نجف و کربلا را شرمآور توصيف کرده و گفتوگو با آمريکاييها را نيز حماقت و خيانت دانسته است.
با اين حال از نظر اين تحليلگر آمريکايي، نزاع واقعي در ايران ديگر ميان اصلاحطلبان و محافظهکاران نيست، بلکه درون دو طيف محافظهکار است. متعصبان هنوز شعار مرگ بر آمريکا سر ميدهند، و عملگراياني چون هاشمي رفسنجاني ميتوانند با آمريکا به توافق برسند بدون آن که برچسب خائن بخورند.
سرانجام، از نظر نويسنده روزنامه هرالد تريبيون بايد وقت را غنيمت شمرد. بايد بوش به ايران برود، همان گونه که ريچارد نيکسون و رونالد ريگان، رئيس جمهوريهاي اسبق امريکا توانستند به چين و اتحاد جماهير شوروي بروند. از يک طرف مردم خسته از استبداد حاکمان در ايران از برقراري رابطه با امريکا خوشحال خواهند شد، و از سوي ديگر آمريکا چيزي از دست نخواهد داد. اين امر ميتواند دست آيتالله خامنهاي و تندروهاي ديگر را ببندد. اگر رابطه را بپذيرند، ديگر شيطان بزرگي براي پوشاندن عيب آنها وجود نخواهد داشت، و اگر نپذيرند به عنوان لجوج شناخته ميشوند و بنياد لرزان حکومتشان در خطر قرار خواهد گرفت.
استنلي وايس پس از اين جملات نتيجه ميگيرد که جرج بوش پس از سفر به تهران بايد براي شرکت در نشستي بين المللي در بغداد به عراق برود. اخضر ابراهيمي در حال تدارک چنين کنفرانسي در بغداد، زير نظر سازمان ملل است، و از آن جا که همه در شکلگيري عراقي متحد منافع حياتي دارند بايد از ايران، ترکيه، سوريه و عربستان سعودي در اين نشست دعوت شود. «چرا بوش بايد به تهران برود؟» عنوان مقالهاي است از استنلي وايس Stanley A. Weiss در روزنامه هرالد تريبيون بين المللي که نوشت: اکنون فرصت مساعدي است براي اين که آمريکا روابط خود را با جمهوري اسلامي آغاز کند و حتي رئيس جمهوري آمريکا به تهران سفر کند. فقيهان جمهوري اسلامي ميتوانند مأموريت امريکا در عراق را به رؤيايي خوش يا کابوس بدل کنند. انتخاب دموکراتيک در عراق به نيرومند شدن شيعيان اين کشور ميانجامد، و عراقي فدرال، خيال ايران، ترکيه و سوريه را از ظهور کردستاني مستقل راحت ميکند. اما مأموريت آمريکا در عراق ميتواند به کابوس هم بدل شود، در صورتي که روحانيان تندرو در بيثباتي عراق دنبال فرصتي براي صادر کردن انقلاب اسلامي باشند. در صورت سفر جرج بوش، رئيس جمهوري آمريکا به ايران، از يک طرف مردم خسته از استبداد حاکمان در ايران از برقراري رابطه با آمريکا خوشحال خواهند شد، و از سوي ديگر آمريکا چيزي از دست نخواهد داد. اين امر ميتواند دست آيتالله خامنهاي و تندروهاي ديگر را ببندد. اگر رابطه را بپذيرند، ديگر شيطان بزرگي براي پوشاندن عيب آنها وجود نخواهد داشت، و اگر نپذيرند به عنوان لجوج شناخته ميشوند و بنياد لرزان حکومتشان در خطر قرار خواهد گرفت.