لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۲۰:۳۲

عوامل بازدارنده اتحاد امنيتی بين اعراب خليج فارس


جلیل روشندل
جلیل روشندل

این دومین مقاله ای است که برخی از ابعاد معمای امنيت در خليج فارس را مورد بحث و گفتگو قرار می دهد. بخش نخست این مقاله، «ایران، بحرین، و معمای امنیت خلیج فارس»، پیشتر در سایت رادیو فردا منتشر شده است.


تنش ها و اصطکاک ها در خليج فارس

- تنش جدی بين قطر و عربستان سعودی موجب نزديکی ايالات متحده و قطر شده و در واقع قطری ها از دست عربستان سعودی به آمريکا روی آوردند.

- روابط بين عربستان، بحرين و يمن هيچوقت صميمانه نبوده است. گذشته ازآن بحرين جايگاه و ميهماندار ناوگان پنجم آمريکا است که خود فرصتها و خصومتهايی را در داخل و خارج از بحرين و در منطقه موجب می شود.

- گهگاه تنش هايی بين عربستان سعودی وامارات متحده عربی بروز ميکند.

- در خليج فارس، هر دو شکل دوستی و دشمنی ايران و عراق می تواند آسيب پذيری هايی را برای ديگرکشورهای منطقه ايجاد کند. عراق نگرانيهايی از جانب ديگر همسايگان عرب خود دارد؛ بعلاوه معلوم نيست دوستی ايران و عراق دارای عمق و دوام کافی باشد.

بين ايران و کشورهای منطقه، در اين اواخر تشنج های جديدی جايگزين اصطکاک های پراکنده سابق شده است. مثلا در همين هفته اول و دوم خرداد۱۳۹۱ نام ايران در محاکماتی در بحرين و کويت مطرح گرديد. در بحرين ايران متهم به کمک به براندازی حکومت بحرين و در کويت متهم به حمايت از يک شبکه جاسوسی گرديد که گويا چند ايرانی نيز در آن دست داشته اند. البته در هر دو مورد و موارد مشابه ديگر ايران منکر دخالت در امور همسايگانش بوده است.

مطالعه روابط ايران با کشورهای همسايه خليج فارس در مقايسه با سالهای قبل از انقلاب و جنگ هشت ساله با عراق تفاوت ماهوی قابل مقايسه ای را نشان می دهد. ايران در عهد شاه يک متحد عمده غرب و به نوعی "نماينده" مورد حمايت آمريکا در منطقه شناخته می شد. به هر حال از همه کشورهای خليج فارس بزرگ تر و به لحاظ نظامی قوی تر بود. اگر چه برخلاف آنچه که شاه ادعا می کرد ابر قدرت منطقه نبود ولی موازنه قدرت ايران و عراق نکته حائز اهميتی بود که کشورهای خليج فارس را مرعوب می کرد. اگرهم اين کشور ها از ايران هراسی نداشتند از متحد ابر قدرت ايران يعنی ايالات متحده می هراسيدند و همين امر ايران را تبديل به قدرت فائقه منطقه می کرد.

بعد از انقلاب ۱۹۷۹ ايران کشور غرب ستيزی بود که بدون داشتن متحد نظامی مهمی در منطقه با يکايک سيستم های قبيله ای عشيره ای خليج فارس و حتی با پادشاهی عربستان سعودی سر ستيزداشت ودر عين حال از تمامی قدرت بالقوه خود استفاده می کرد تا اين سيستم ها را متزلزل، همسو و يا تابع خود کند. اين اقدامات که معمولا غير مستقيم بوده است دولت های کوچک عربی را بيشتر نگران موجوديت خود کرده و هرچه بيشتر آنان را به سمت و سوی کسب حمايت از آمريکا می راند.

شورای همکاری خليج فارس که در اصل به دلايل اقتصادی بنا شده و از زمان جنگ هشت ساله ايران و عراق تبديل به همکاری های جزيی امنيتی گرديد فاقد ساختار امنيتی- نظامی مناسب برای مقابله با تهديدات جدی در منطقه است.

از حدود پانزده ماه پيش که جريانات بهار عربی به سواحل خليج فارس و به ويژه عربستان سعودی وخصوصا در بحرين گسترش يافت اين نگرانی ها بيشتر و بيشتر شد و سر انجام عربستان سعودی به درخواست امير بحرين نيروهای امنيتی به بحرين اعزام کرد. ايران در واکنشی سريع اين امر را دخالت در امور داخلی بحرين تلقی کرد ونکته جالب توجه اينکه عليرغم اتهاماتی که در مورد عدم رعايت حقوق بشرمتوجه ايران است، ايران به نقض حقوق بشر در بحرين معترض وخواهان رعايت آن توسط دولت بحرين گرديد.

از آنجا که جدايی بحرين از ايران هيچوقت از حافظه تاريخی ايرانی ها زدوده نشده، ايرانيان به طور اعم و دولت جمهوری اسلامی ايران بطور اخص، تحولات بحرين را با دقتی بيشتر و دو احساس نزديکی ملی-سرزمينی ونزديکی مذهبی با شيعيان بحرين را دنبال کرده اند در حاليکه دولت بحرين همين امر را به عنوان دخالت ايران در امور داخلی بحرين تلقی می کند.

عربستان سعودی و خليج فارس
مطالعه رويدادهای گوناگون فقط حاکی ازمحيط تشنج وتوسعه روابط خصومت آميزبين کشورهای اين منطقه فرعی و بيانگر اين ضرورت است که ساختار امنيت منطقه ای نيازمند بازسازی است. با وجود بر اين به خاطر بد بينی ها و عدم اعتماد موجود بين کشور های منطقه، به احتمال زياد حرکت عربستان سعودی برای تقويت وتبديل شورای همکاری خليج فارس به يک اتحاديه مهم سياسی، اقتصادی و نظامی به نتيجه ملموسی منتهی نخواهد شد.

غالبا کشورهای کوچک خود را نسبت به يک دولت قوی در همسايگی آسيب پذير می بينند و برای تامين بقا به قدرتی بزرگتر ولی دورتر پناه می برند که توانايی حمايت از آنان را داشته باشد ولی به امکان بلعيدن و اشغال آنان فکر نکند. به همين دليل بسيار غير محتمل است که کشور کوچک وآسيب پذيری مانند بحرين (از ترس ايران) به اتحاد و ادغام با عربستان سعودی فکر کند وقتی که به راحتی می تواند از رابطه خود با آمريکا برای حفظ موجوديت خود استفاده کند. همسايه قوی و همزبان، عربستان سعودی، می تواند نقشه های خطرناکتری برای موجوديت بحرين در سر داشته باشد و به اسم اتحاد سياسی- نظامی و به بهانه تامين امنيت بحرين را ببلعد.

از طرف ديگرسعودی ها دارای سيستم سياسی و ذهنيت بسيار پيچيده ای هستند که موجب می شود – بر خلاف ايران - از اقدامات شتابزده و مطالعه نشده خودداری کنند. برای سعودی ها حاصل و نتيجه عمل بيش از سروصدا و تبليغات غوغاسالارانه اهميت دارد. بيشتربه نظر می رسد هدف عربستان سعودی اين باشد که با استفاده از روابط حسنه ای که با ايالات متحده دارد و با اتکا به درآمد های رو به افزايش نفتی و درآمد سرشار حج و زيارت تبديل به يکی از سه قدرت عمده منطقه شده و با ايران و عراق (به فرض ثبات و توسعه سريع نظامی در طول يک دهه) برابری کند.

برای رسيدن به چنين هدفی چند چالش مهم داخلی و خارجی و حتی حرکاتی در سطح قدرت های بزرگ قابل تصور است:

۱- امکان سرريز کردن و تداخل آنچه که بهار عربی ناميده می شود به درون سيستم سعودی
و تحريک توده های مردمی و هرج و مرج سيستم از درون

۲- تبديل ايران به يک قدرت اتمی منطقه که به خاطر قرار دادن ايران در سطحی متفاوت و بالاتر ازطبقه بندی امروزی آن، امکان رقابت سعودی ها را مشکل تر و بلکه غير ممکن می کند.

۳- تصميم ايالات متحده به تنهايی يا با ائتلافی از قدرتهای بزرگ برای تامين امنيت کشورهای خليج فارس.

البته هريک از اين فرضيه ها فرصت ها و چالش های خاص خود را بدنبال خواهد داشت که اميدواريم در هفته های آينده به آن بپردازيم. در حال حاضر می توان گفت که بنظر نمی رسد ادغام بحرين با عربستان سعودی معمای امنيت خليج فارس را يک شبه حل يا عربستان را به اهداف دراز مدت خود نزديکتر کند.

در مباحث مربوط به امنيت خليج فارس، برخی از محققين فاکتورهايی را که به صورت سنتی از عوامل موثر در سيستم امنيتی خليج فارس تلقی نمی شدند نيز افزوده اند. چنين عواملی پيچيدگی محاسبه را بيشتر می کنندئز اهميت هستند.

مثلا ، در يک مونوگرافی تحت عنوان (Building Security in the Persian Gulf)که در سال ۲۰۱۰ توسط موسسه «راند» (RAND Corporation) منتشر شده رابرت هانتر اين انديشه را مطرح می کند که تحولات افغانستان و پاکستان و تاثيرات آن بر ايران را هم بايد به عنوان يک عامل تاثير گذار بر روابط کشورهای خليج فارس در نظر گرفت.

به عبارت ديگر وی با افزودن دو کشورافغانستان وپاکستان و به تبع آن تروريسم بين المللی را بر معادلات امنيت اين شبه منطقه می افزايد و معتقد است آينده رابطه آمريکا با ايران نيز بايد در نظر گرفته شود.

همانطور که قبلا نيز اشاره شد، يکی از عوامل مهم منطقه ای که تا به امروز لاينجل مانده برنامه اتمی ايران است. اين برنامه – بدون اينکه حتی بخواهيم وارد ماهيت صلح آميز يا نظامی آن بشويم – به تنهايی عامل تحريک امنيتی منطقه بوده است. اسناد افشا شده ويکی ليکس نشان می دهد که شيخ عبدالله پادشاه سعودی از واشنگتن خواسته بودند که با بمباران تاسيسات اتمی ايران «سر مار را قطع کنند».

به علاوه از سال ۲۰۰۶ ضمن واکنش به برنامه اتمی ايران، اکثريت کشور های خاورميانه خواهان ورود به حيطه استفاده صلح آميز از انرژی هسته ای شدند. ازاواخر سال ۲۰۰۶ شورای همکاری خليج مطالعه در مورد استفاده صلح آميز ازانرژی هسته ای را در برنامه کار خود قرارداده و اولين نتايج اين مطالع در سال ۲۰۰۷ منتشر گرديد.

اين که چنين طرحی در چه مرحله ای قراردارد خارج از مقوله اين سلسله مقالات است ولی طبيعی است که اگر کشورهای صنعتی دنيا بخواهند چنين تکنولوژی پر هزينه ای را به اين کشورها بفروشند مشکلی از نوع بی اعتمادی که اکنون متوجه ايران است در ميان نخواهد بود. در عوض، حتی استفاده از انرژی هسته ای دراين مجموعه از کشورهای منطقه می تواند به صورت بالقوه باخطرهای تکنولوژيک همراه بوده و زمينه های مناسبی را برای تروريسم بين المللی فراهم کند.

در بخش بعدی به بررسی موضوع از بعد قدرتهای بزگ جهانی و به ويژه ايالات متحده می پردازيم.

-----------------------------------------------------------------------

اين مقاله در چند هفته متوالی تقديم خوانندگان می‌شود و برخی از ابعاد معمای امنيت را در خليج فارس بررسی می‌کند.

توضیح و تشکر: از خوانندگان محترمی که در مورد قسمت اول کامنت گذاشته و در مورد اشتباه تاریخی تذکر دادند تشکر می کنم. ذکر این نکته را لازم می دانم که هدف از این سلسله مقالات ارایه تحلیل در ارتباط با وقایع و رویدادهای جاری است نه تالیف مطالب علمی قابل ارایه به محافل آکادمیک. بی شک بخشی از مطالب به صورت های دیگر و توسط دیگر محققین مورد بحث قرار گرفته اما اگر متنی مستقیما نقل قول شده باشد، برای این نگارنده رعایت حقوق نویسنده و ناشر الزامی است. به علاوه در متون مربوط به سیاست بین المللی تداخل اجتناب ناپذیر است.

* دکتر جليل روشندل استاد علوم سياسی و امنيت بين‌الملل در دانشگاه کارولينای شرقی در آمريکاست. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استنفورد، دوک، يوسی‌ال‌ای و دانشگاه تهران سابقه تدريس و پژوهش داشته است. از وی تاليفات متعددی در زمينه امنيت بين‌الملل، خاورميانه و خليج فارس منتشر شده است.

XS
SM
MD
LG