لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ تهران ۰۰:۰۹

کوروش زعیم:‌ هیچ حکومتی نمی‌تواند از عهده جنبش دانشجویی برآید


پیشینه واقعه روز ۱۶ آذر به ۶۰ سال پیش باز می‌گردد، روزی که سه دانشجو به نام های مصطفی بزرگ نيا، عضو کميته مرکزی سازمان جوانان حزب توده، مهدی شريعت رضوی از کادرهای سازمان جوانان حزب توده و احمد قندچی از طرفداران جبهه ملی، در داخل دانشگاه و توسط سربازان کشته شدند.
کوروش زعیم،‌ عضو شورای مرکزی جبهه ملی در داخل ایران، در گفت‌وگو با رادیوفردا به این پرسش که چرا چنین برخوردی با دانشجویان صورت گرفت پاسخ می‌دهد:
بعد از کودتای ۲۸ مرداد، جامعه دانشجويی که از پيروزی دوباره بيگانگان، ( چون کودتا را کار بيگانگان می‌دانستند) به درستی، سرخورده شده بود خيلی تحت فشار ذهنی قرار داشت. يعنی مانند ديگ بخاری که می‌خواهد منفجر شود، هر آن ممکن بود اين واکنش‌ نشان داده شود.
البته آنها به نهضت مقاومت ملی که جبهه ملی وسازمان‌های ملی ديگر که بلافاصله بعد از ۲۸ مرداد به وجود آمدند، پيوسته بودند و با جبهه ملی همکاری می کردند.
ولی داستان ۱۶ آذر اين بود که جامعه دانشجويی به ويژه در دانشگاه تهران تظاهرات و اعتراض می‌کردند. اين تظاهرات و اعتراض ها به دو دليل انجام می شدند: يکی اينکه دادگاه مصدق آغاز شده بود و در آغاز دادگاه، دادستان نظامی خيلی توهين‌آميز و با لحن بدی مصدق را مورد خطاب قرار می‌داد که اين، بچه‌ها را خيلی آزرده خاطر کرده بود. آنها عصبانی شده بودند و اعتراض می‌کردند و به کلاس نمی‌رفتند.
حضور نظاميان به معنای نمک پاشيدن روی زخم بود. فکر می کنم روز ۱۵ آذر بود که گفتند می‌خواهند تنديس شاه را جلو سردر دانشگاه نصب کنند که اين ديگر نمک روی زخم بود. بنابراین بچه‌ها از کلاس‌ها بيرون ريختند، تظاهرات ‌کردند و اعتصاب عمومی اعلام کردند.
دليل دوم هم اين بود که راديو اعلام کرده بود روابط سياسی دوباره بين ايران و انگلستان آغاز می‌شود و به زودی سفارت آن کشور در تهران باز می شود. اين موارد بچه‌ها را به ويژه در دانشگاه تهران شديدا خشمگين کرده بود.
قبل از اين دانشجويان هر از گاه،‌ دو سه روز اعتصاب و اعتراض ‌کرده بودند. ولی بعد از آن اعتصابی که روز ۱۵ آذر کردند، همه چيز ديگر ساکت شده بود و آنها سرکلاس رفتند. ولی روز ۱۶ آذر متوجه شدم که صحن دانشگاه تهران مملو از سربازان ارتش و به ويژه سربازان گارد شاهنشاهی شده است. بچه‌ها خيلی ناراحت شدند و دليل اين موضوع را از استادان پرسيدند. استادان هم فهميدند که جريانی در شرف وقوع است. آنها به بچه‌ها گفتند خارج شويد و به خانه برويد. يک عده آمدند بيرون و بعضی رسما فرار کردند و تعدادی هم به زيرزمين رفتند.
در اين ميان،‌ برخی از دانشجويان هم از پنجره کلاس‌ها سر به سر سربازان می‌گذاشتند و ادای آنها را در می‌آوردند که ناراحت شان کنند. پس از آن،‌ يک دفعه عده ای از سربازان به داخل دانشکده فنی هجوم آوردند. آنها می‌‌گفتند دنبال آنهايی می‌گردند که مسخره‌شان کرده بودند. البته دردانشکده تيراندازی هوايی و بعد تيراندازی زمينی کردند. بچه‌ها هم فرار کردند. سه تا از دانشجويان پشت ستون‌های راهروی اصلی پنهان شدند. فرمانده نظامی ها به آنها دستور داد که از ستون ها بيرون بيايند و بروند. به محض اينکه اين سه دانسجو از پشت ستون ها بيرون آمدند،‌توسط نظامی ها به رگبار بسته شدند و کشته شدند. البته در اين بين،‌ تعدادی هم زخمی شدند.
بعدا مشخص شد که چون ريچارد نيکسون قرار بود روز هجدهم آذرماه به ايران بيايد،‌می خواستند دانشجويان را بترسانند،‌ چون نظام يا رژيم از اعتراض‌ دانشجويان می‌ترسيد و حساب می‌برد به اين دليل که دانشجويان می‌توانستند مردم را بسيج و خيابان ها را پر کنند.
تاثير اين حادثه بر فضای سياسی ايران چطور بود؟
اصل اينکه نظام، يعنی حکومت ايران در آن موقع از دانشجويان حساب می‌برد اين بود که دانشجويان آن موقع در بسيج مردم از جمله در دوران ملی شدن نفت خيلی موثر بودند.
البته دانشجويان آن زمان دو بخش بودند؛ برخی‌ عضو حزب توده بودند چون قديمی ترين حزب سياسی بعد از پايان جنگ بود و برخی ديگر عضو جبهه ملی و سازمان‌های وابسته به جبهه ملی بودند و اين دو هميشه در تظاهرات در تعارض با هم بودند، ولی به هر حال می‌توانستند مردم را بسيج کنند. به ويژه بعد از اينکه مصدق نهضت ملی را جان داد و جريان ملی شدن نفت به وجود آمد و مصدق محبوب ملت شد، دانشجويان بيشتر به مصدق و نهضت ملی گرايش پيدا کردند و به عنوان يک نيروی بالقوه تاثيرگذار مردمی مطرح بودند.
آن موقع هم دانشجويان، به اصطلاح چون تعدادشان کم بود، احترام شان بين مردم عادی بيشتر بود و قشر باسواد دانشگاهی با يک فاصله از ميانگين مردم تلقی می‌شدند. بنابراين رژيم شاهنشاهی متوجه ميزان تاثيرگذاری دانشجويان بود و می دانست که حرکت آنها می‌تواند باعث تغييراتی در ذهنيت مردم شود.
فعاليت دانشجويی از دهه ۴۰ به بعد چگونه بود؟‌
می‌دانيد دانشجويان در همان زمان يعنی حدود دهه ۴۰ دوباره خيلی موثر بودند. آنها در جبهه ملی خيلی فعال بودند. بيشتر تظاهرات را آنها اداره می‌کردند. تا اينکه بعد از سال ۴۲، فشار خفقان خيلی شديد شد ولذا خيلی از دانشجويان دانشگاه‌ها حتی چند تن از درون جبهه ملی به کار مخفی و زير زمينی گرايش پيدا کردند که اين آغاز تشکيلات چريکی و مسلحانه بود.
انتقاد کسانی که از جبهه ملی خارج شدند،‌به ويژه کسانی که سازمان مجاهدين خلق را تاسيس کردند،‌ اين بود که جبهه ملی به اندازه کافی فعال نيست و فعاليتش آنگونه که بايد باشد، انقلابی نيست.
اين حرکت دانشجويان که به گرايش‌های چپ پيوستند و زيرزمينی شدند در انقلاب ۵۷ بسيار موثر بود. آنها هم بسيج کننده بودند و برخی‌شان به جريان انقلاب و سرکوب ملحق شدند که البته بعدا خودشان هم سرکوب شدند. دولت و حکومت جديد هم چون می‌دانست آنها چقدر موثر بودند و می‌توانستند باشند،‌پس از تثبيت پايه های خود، آنها را شديدا سرکوب کرد که داستانش را همه دنيا می‌دانند که چطور سرکوب و اعدام و قتل عام شدند.
جنبش دانشجويی در سال های اخير چه وضعيتی داشته است؟
قدرت دانشجويی دوباره در زمان آقای خاتمی سر برآورد. چون جو باز شده بود و دانشجويان می‌توانستند کمی فعاليت کنند. اوج اين فعاليت، اعتراض شان به توقيف روزنامه سلام بود که به تظاهرات و رويدادها ی ۱۸ تير ۸۸ منجر شد که در جريان آن به خوابگاه دانشجويان حمله شد و همانطور که می‌دانيد عده‌ای کشته و تعداد زيادی زخمی شدند.
حکومت دردهه ۶۰ برای اينکه بتواند در برابر دانشجويانی که قابل کنترل نبودند اقدام به تشکيل تشکيلات موازی دانشجويی کرد، ‌اما همان سامانه انجمن‌های اسلامی کم کم به يک قدرت مخالف حکومت تبديل شد. اين تشکيلات وقتی ديدند حکومت دارد برخلاف منافع ملی و آزادی‌های مدنی عمل می کند،‌ به دفتر تحکيم وحدتی تبديل شدند که همه داستانش را می‌دانند. آنها تبديل به يک قدرت بزرگ دانشجويی شدند.
به نظر من،‌حرکت دانشجويی در سال های اخير به رغم برخوردهايی که با آن صورت گرفت،‌ گسترده تر و قدرتمند‌تر شده است. يکی از دلايل آن اين است که تعداد دانشگاه‌ها و تعداد دانشجويان بيشتر شده است. ضمن اينکه برخلاف زمان شاه که شما هيچ دسترسی به هيچ رسانه‌ای يا اطلاعاتی نداشتيد، الان گسترش امکانات رسانه‌ای به ويژه در جهان مجازی به دانشجويان اجازه داده است که بتوانند بيشتر فعاليت کنند و نارضايتی و ديدگاه‌های خود را مطرح کنند و به اين ترتيب نيز شمار بيشتری از ايرانيان را چه در داخل و چه در خارج از کشور تحت تاثير قرار داده اند.
به عقيده من،‌ جنبش دانشجويی در ايران الان بيش از هر زمان در تاريخ کشور قدرتمند است و من فکر نمی‌کنم از اين پس ديگر هيچ دولتی و حکومتی که بخواهد خلاف منافع ملی حرکت کند و مردم را زير فشار بگذارد، بتواند از عهده اين نيرو که به عقيده من از نيروی نظامی قوی‌تر است، بربيايد.
XS
SM
MD
LG